معرفی رِی ژو (Ray Zhou) بنیانگذاران و مدیرعامل شرکت افینیتی
رِی ژو، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل شرکت افینیتی است. پیش از این، او از سپتامبر ۲۰۱۳ تا مارس ۲۰۱۴ به عنوان رهبر بخش CS106 در دانشگاه استنفورد فعالیت میکرد. قبل از آن، او از ژوئن ۲۰۱۱ تا اوت ۲۰۱۱ در دانشگاه کالیفرنیا، دیویس به عنوان بخشی از تیم تحقیقاتی ژنومیک مشغول به کار بود. ری ژو دارای مدرک لیسانس علوم کامپیوتر از دانشگاه استنفورد است.
معرفی افینیتی (Affinity)
افینیتی یک پلتفرم هوش رابطهای پیشرو و تمامپشته (Full stack) است که به حل چالشهای فناوری در حوزه مدیریت روابط اختصاص دارد. این شرکت به معاملهگران در صنایع مبتنی بر روابط کمک میکند تا بیشتر معاملات را پیدا کرده، مدیریت کنند و به پایان برسانند. با بهرهگیری از پیشرفتهترین بینشها و فناوریهای هوش رابطهای خودکار، افینیتی به رهبران این امکان را میدهد که معاملات را پیش ببرند، خود را از کارهای خستهکننده دادهای رها کنند و اطمینان حاصل کنند که تیمهایشان میتوانند با اعتماد به نفس اقدام کنند و با زمینه و تاریخچه هر رابطه آشنا باشند.
حجم دادههایی که افینیتی پردازش میکند، به طور قابل توجهی بیشتر از دادههایی است که گوگل در یک سال ایندکس میکند و این دادهها تصویری عمیق و قدرتمند از روابط ما ترسیم میکنند. پلتفرم افینیتی، شامل CRM افینیتی، توسط بیش از ۲,۷۰۰ سازمان مبتنی بر روابط در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. با طبقهبندی و یادگیری از این دادهها، افینیتی ابزارهای نسل بعدی را توسعه میدهد که به تمامی صنایع و برنامههای مبتنی بر روابط قدرت میبخشد.
افینیتی در سال ۲۰۱۴ تأسیس شده و دفتر مرکزی آن در سانفرانسیسکو قرار دارد و توسط سرمایهگذاران برجستهای مانند Menlo Ventures، Advance Venture Partners، 8VC و MassMutual Ventures حمایت میشود. هدف این شرکت، ارائه هوش رابطهای به جهان بهطور گسترده است و به این ترتیب، به تحول در نحوه تصمیمگیری و مدیریت روابط در سطح جهانی کمک میکند.
آغاز سخنرانی رِی ژو در مورد تناسب محصول و بازار
رِی ژو (Ray Zhou)، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل افینیتی است. او توضیح داد که قصد دارد در سخنرانی خود درباره اهمیت پیدا کردن تناسب محصول و بازار صحبت کند و تجربیات خود را در این زمینه به اشتراک بگذارد. این مفهوم برای او در ابتدا چندان واضح نبوده، اما با گذشت زمان و در حین ساخت افینیتی (Affinity)، بیشتر روشن شده است.
در ابتدا او کمی از پیشینه خودش توضیح داد. او در سن ۵ سالگی به همراه خانوادهاش به سیلیکون ولی نقل مکان کردند و او تقریباً تمام عمرش را در اطراف سانفرانسیسکو گذرانده است. پدرش که قبلاً استاد فیزیک بود، تصمیم گرفت از دنیای آکادمیک خارج شود و شانس خود را در استارتاپها امتحان کند. این تغییر در زندگی خانوادگیاش تاثیر زیادی بر محیطی که او در آن بزرگ شده، گذاشته است. ژو به این نکته اشاره میکند که با وجود اینکه او به نرمافزار و تاسیس یک شرکت نرمافزاری پرداخته، هنوز هم تاثیرات تربیت علمیاش در او باقی مانده است. او علم را بهعنوان یک چارچوب برای تفکر و جستجوی حقیقت میبیند.
در ابتدا، او کمی درباره افینیتی توضیح داد. افینیتی نرمافزاری است که برای مدیریت ارتباطات معاملهگران طراحی شده است، به ویژه برای سرمایهگذاران خطرپذیر، سرمایهگذاری خصوصی و سرمایهگذاری عمومی. به عبارت دیگر، آنها نرمافزارهای مدیریت ارتباطات و شبکههای حرفهای را دوباره طراحی کردهاند.
باور اصلی آنها به عنوان یک شرکت این است که روابط، قدرت اصلی صنایع مهم دنیا هستند و در نهایت، باارزشترین دارایی هر شرکت به حساب میآیند. اما ابزارهایی که این صنایع بهطور جهانی استفاده میکنند، به دلایل مختلف واقعاً مشکل دارند و کارایی لازم را ندارند.
ژو سپس دو مشکل اصلی که آنها در افینیتی کشف کردند را توضیح داد:
- اولین مشکل این است که تمام سیستمهای مدیریت ارتباطات (CRM) به ورود دادههای انسانی وابسته هستند. کیفیت دادههای CRM به اندازهای که انسانها آن دادهها را وارد میکنند، خوب است. یعنی اگر دادهها بیکیفیت باشند، خروجی هم بیکیفیت خواهد بود. مردم به طور کلی از وارد کردن دادهها متنفرند، بهویژه سرمایهگذارانی که در جلسات مختلف شرکت میکنند و روزانه بیش از ۱۰۰ ایمیل دریافت میکنند. این موضوع واقعاً کار را برای آنها غیرممکن میکند.
- مشکل دوم، نتیجهای از مشکل اول بود. به دلیل عدم وجود یک مجموعه داده منظم یا معتبر درباره روابط، افراد معمولاً به حدس و حافظه خود برای تصمیمگیری درباره روابطشان اتکا میکنند. این به این معنی است که پاسخ به سوالاتی مانند اینکه با چه کسی باید وقت بگذرانید، چه کسی را فراموش کردهاید، چه کسی چه کسی را میشناسد و چه کسی میتواند بهترین معرفی را انجام دهد، معمولاً با حدس زدن یا استفاده از احساسات درونی انجام میشود. این روشها معمولاً به نتایج اشتباه یا شانسی منجر میشوند.
وقتی او و همبنیانگذارش، افینیتی را راهاندازی کردند، یک ایده ساده و تقریباً سادهلوحانه برای حل مشکلات موجود داشتند. آنها متوجه شدند که اگر به دادههای زیادی که در صندوقهای ورودی، تقویمها و شبکههای افراد وجود دارد دسترسی پیدا کنند، میتوانند ورود دادهها را بهصورت خودکار انجام دهند و بینشهای مفیدی درباره روابط ایجاد کنند که فرآیند معاملهگری را تغییر میدهد. به همین دلیل، آنها این بینشها را “هوش روابط” نامیدند و افینیتی به عنوان پلتفرم هوش روابط برای معاملهگران شناخته میشود.
ژو همچنین اذعان کرد که او و همبنیانگذارش در اواخر سال ۲۰۱۴ و اوایل سال ۲۰۱۵ از دانشگاه استنفورد انصراف دادند تا افینیتی را تاسیس کنند. او گفت که در ابتدای کار، شانس و ملاقات با افراد مناسب نقش مهمی داشت و سرمایهگذاران خود را مثال زد: پیر ونچرز و مار هنسن. این افراد، دو چهره کلیدی در گروهی از سرمایهگذاران و بنیانگذاران بودند که به آنها کمک کردند تا به مفهوم “اقتصاد مبتنی بر روابط” پی ببرند. این گفتگوها جرقهای برای ایجاد افینیتی شد. امروز، افینیتی به بیش از ۳۰۰۰ شرکت سرمایهگذاری در بیش از ۸۰ کشور خدمت میکند و محصولی ساختهاند که مشتریان زیادی از جمله کوین از بانک کپیتال ونچرز از آن راضی هستند.

مفهوم تناسب محصول و بازار
این مفهوم زمانی اتفاق میافتد که محصولی ارائه دهید که بازار به آن نیاز دارد و این نیاز با شواهد واضحی تأیید شود. ژو تأکید میکند که بنیانگذاران گاهی وسوسه میشوند فکر کنند به این تناسب رسیدهاند، حتی زمانی که هنوز به آن نرسیدهاند، که میتواند به اقدامات نادرست مانند استخدام و افزایش هزینهها منجر شود. او همچنین به چالشهای شروع یک شرکت اشاره میکند، جایی که آزادی و انعطافپذیری ممکن است باعث انحراف از آنچه واقعاً مهم است، شود. در این شرایط، بنیانگذاران باید تصمیم بگیرند که زمان و انرژی خود را صرف چه کاری کنند، مانند نوشتن کد یا صحبت با کاربران.
اهمیت تناسب محصول و بازار در چیست؟
تناسب محصول و بازار به عنوان یک ستاره قطبی عمل میکند که به بنیانگذاران کمک میکند زمان و اولویتهای خود را مدیریت کنند. ژو توضیح میدهد که باید به اقداماتی با بالاترین بازده توجه کرد، حتی اگر این اقدامات کارهایی باشند که از انجام آنها متنفرند یا از حقیقتی میترسند. اگر کاری که در حال حاضر انجام میدهند به این هدف کمک نمیکند، احتمالاً نباید آن را انجام دهند. رای به تجربیات خود در یک خانواده علمی اشاره میکند و توضیح میدهد که این تربیت بر دیدگاه او به جهان تاثیر گذاشته است. او همچنین به مرکز ژنوم UC Davis در کالیفرنیا اشاره میکند و میگوید که علم برای او یک چارچوب برای جستجوی حقیقت است.
او به این نکته میرسد که ورود به دنیای کسبوکار، در واقع یک تمرین در جستجوی حقیقت است. بنیانگذاران باید فرضیههایی درباره مشکلات بازار داشته باشند و به دنبال راهحلهایی برای آنها باشند. این فرضیهها و بیان آنها اساس استارتاپها را تشکیل میدهند. مسئولیت اصلی بنیانگذاران در یک استارتاپ، اثبات فرضیههای خود است. به عبارت دیگر، آنها باید نشان دهند که ایدهها و فرضیههایی که درباره بازار، مدل کسبوکار و استراتژیهای آینده دارند، درست هستند یا نه. این فرایند شامل بررسی و آزمایش مداوم ایدهها و فرضیهها است تا مشخص شود که آیا مدل کسبوکار واقعاً کار میکند و آیا برنامههای آینده برای تولید، بازار و استراتژیهای بلندمدت معتبر هستند.
این فرایند یک سفر علمی است که هیچگاه به پایان نمیرسد. به عبارت دیگر، بنیانگذاران همیشه باید در حال یادگیری و تطبیق با شرایط جدید باشند و فرضیههای جدیدی را آزمایش کنند تا بتوانند به موفقیت برسند. این نشان میدهد که راهاندازی یک شرکت نیازمند انعطافپذیری و توانایی در مواجهه با چالشها و تغییرات است.
تناسب محصول و بازار، اولین فرضیهای که باید ثابت کنید!
ژو به بنیانگذاران توصیه میکند که تناسب محصول و بازار را به عنوان اولین فرضیهای که باید اثبات کنند، در نظر بگیرند. این فرضیه به طور ذاتی احتمال دارد و ممکن است درست یا نادرست باشد. رای تأکید میکند که برای افزایش احتمال درستی فرضیه، باید اقداماتی مانند صحبت با مشتریان و انجام تحقیقات بازار انجام دهند. او همچنین اشاره میکند که از آنجا که هر فرضیه احتمال دارد، هر چیزی بهطور فنی ممکن است. این بدان معناست که حتی ایدههای غیرمعمول نیز میتوانند به موفقیت برسند، و بنیانگذاران باید به این امکانها توجه کنند و به سمت نوآوری حرکت کنند.
در حالی که ایدههای جدید ممکن است به نظر خوب بیایند، احتمال موفقیت آنها معمولاً کم است. در نهایت، بنیانگذاران باید محصولی بسازند، آن را توزیع کنند و ببینند که آیا مردم واقعاً به آن علاقه دارند یا نه.
واقعیت بازار مهمتر از اشتیاق یا نظرات قوی درباره یک ایده است. حتی اگر ساعتها روی یک ایده کار کرده باشید یا به خوبی درباره آن صحبت کنید، این واقعیت بازار است که تعیین میکند آیا ایدهتان موفق خواهد بود یا نه. قضاوت نهایی تنها از طریق عمل، یعنی ساخت و آزمایش محصول، مشخص میشود.
چالشهای تناسب محصول و بازار
ژو در ادامه به تفاوت بین فرضیههای علمی و استارتاپی میپردازد.او توضیح میدهد که در علوم طبیعی، فرضیهها به جهان ارائه میشوند، اما در استارتاپها موفقیت به اجرای بنیانگذاران بستگی دارد.
او به چالشهای ناشی از عدم موفقیت محصول اشاره میکند و میگوید که بنیانگذاران باید تشخیص دهند آیا مشکل از اجرای آنهاست یا شرایط بازار. رای به یک دعا اشاره میکند که به او کمک کرده تا در سفر استارتاپیاش با این چالشها کنار بیاید. این دعا درباره پذیرش چیزهایی که نمیتوان تغییر داد، شجاعت برای تغییر چیزهایی که میتوان تغییر داد و حکمت برای شناخت تفاوت بین این دو است. او به خوانندگان توصیه میکند که این دعا را هر شب بگویند تا درک بهتری از چالشهایی که با آنها روبهرو هستند پیدا کنند.
سپس ژو داستانی را درباره چگونگی پیدا کردن تناسب بازار توسط شرکت افینیتی روایت میکند. او و همبنیانگذارش، که در زمینه علوم کامپیوتر تحصیل میکردند، به کمک سرمایهگذاران و سازندگان معروف در سیلیکون ولی، با صنایع مبتنی بر روابط آشنا شدند و به گفتگوهای زیادی با افراد حرفهای در خدمات مالی پرداختند.
افینیتی چگونه تناسب محصول و بازار را یافت؟
آنها در تلاش بودند تا بفهمند که این افراد چه کارهایی انجام میدهند و نرمافزار و دادهها چه نقشی در کارشان دارند. نویسنده متوجه شد که برخی افراد بهطور واقعی برای ساخت روابط کار میکنند، اما در عین حال، بسیاری از آنها از نرمافزارهای مدیریت روابط خود ناراضی بودند. این نشان میدهد که بین نیازهای واقعی صنایع مبتنی بر روابط و نرمافزارهای موجود در بازار تناسبی وجود ندارد. به عبارت دیگر، این دو گروه بهطور کلی از یکدیگر جدا هستند و این عدم تطابق فرصتی برای ایجاد یک راهحل جدید فراهم میکند.
در فرآیند شناسایی مشکلات در صنایع مبتنی بر روابط توسط تیم افینیتی، آنها با پرسیدن سوالات و گذراندن زمان با کاربران، به مشکلات نرمافزارهای موجود پی بردند و به دنبال راهحلهای ۱۰ برابری بودند. پس از آن، شروع به بررسی فناوریهای جدید کردند که امکان دسترسی به دادهها از منابع مختلف مانند ایمیل و تقویم را فراهم میکرد. این پیشرفتها به آنها اجازه میداد محصولات جدید و بهتری بسازند، از جمله ابزارهای اتوماسیون بازاریابی.
بینش تیم افینیتی درباره استفاده از دادههای هدررفته شرکتها باعث شد بفهمند که اگر بتوانند به این دادهها دسترسی پیدا کنند و ورود آنها را بهصورت خودکار انجام دهند، میتوانند بینشهای ارزشمندی ایجاد کنند. بر اساس این بینش، آنها فناوری اصلی خود را ساخته و محصول پرچمدار خود، Infinity CRM، را توسعه دادند. تمرکز آنها بر روی سرمایهگذاران خصوصی بود که به دنبال راهحلهای بهتر بودند و این رویکرد پایهگذار موفقیت افینیتی شد.
بنابراین، نتیجهگیری ژو از این موضوع این است که شما باید واقعاً به بازار و مشکلی که در حال حل آن هستید، وسواس داشته باشید، نه به محصول یا راهحل. و این کار سختی است. من فکر میکنم بنیانگذاران خیلی اوقات به راهحلهای خود بیش از حد وابسته میشوند و به جای اینکه واقعاً و بهطور جدی به مشکل و چرایی وجود آن توجه کنند، زیرا مشکل در بازار واقعاً فرصت واقعی است. ایده اولیه شما درباره اینکه چگونه آن مشکل را حل کنید، فقط یک فرضیه است و معمولاً نادرست است. وقتی شما تمام آن قدرت خلاقانه را در دست دارید، واقعاً آسان است که به خلقهای خود وابسته شوید. اما این ذهنیت اشتباه است. بهطور مهم، به عنوان یک بنیانگذار، شما یک خالق نیستید. شما یک هنرمند نیستید. در هنر، هنرمند خود در مرکز جهان است. همه چیز حول هویت و ابراز خود او و جداییاش از دیگران و اینکه چرا این باعث میشود او بسیار مهم باشد، میچرخد. اما به عنوان یک بنیانگذار، شما یک حلکننده مشکل هستید. کاربر شما در مرکز جهان است و بنابراین وظیفه شما این است که آنها را بهطور عمیق درک کنید و زندگیشان را بهتر کنید.
چالشهای افینیتی برای یافتن تناسب محصول و بازار
ژو در ادامه صحبتهایش درباره تلاشهای تیم افینیتی برای توسعه یک راهحل جدید و مؤثر در بازار توضیح داد. پس از انجام صدها گفتگو با مشتریان و سرمایهگذاران، آنها به این نتیجه رسیدند که ممکن است یک راهحل ۱۰ برابری وجود داشته باشد. تیم افینیتی زمان زیادی را در مناطقی مانند خیابان سن هیل و پارک جنوبی در سان فرانسیسکو گذراند، جایی که بسیاری از مشتریان اولیه آنها مستقر بودند. مأموریت آنها این بود که با هر شرکتی در این مناطق ملاقات کنند و بفهمند که آیا به راهحل فنی آنها علاقهمند هستند یا خیر. آنها بهطور مکرر بین منو پارک و سان فرانسیسکو جابهجا میشدند و در دفاتر مشتریان کار میکردند تا بازخورد واقعی درباره محصول خود دریافت کنند.
با وجود اینکه اولین نسخههای محصول آنها نتوانستند انتظارات را برآورده کنند، اما از طریق تلاش مداوم و تکرار سریع، آنها به راهحلی رسیدند که فرضیه اصلیشان را تایید کرد. در نهایت، مردم شروع به استفاده از افینیتی کردند. صرف زمان و انرژی زیاد با مشتریان اولیه برای موفقیت یک محصول جدید بسیار اهمیت دارد. ژو تأکید میکند که تعامل نزدیک با مشتریان، حتی در آخر هفتهها، ضروری است تا محصولی موفق و ویروسی ایجاد شود. او نکتهای مهم را بیان میکند: اگر شک دارید که به اندازه کافی با مشتریان در ارتباط هستید، احتمالاً هنوز کافی نیست. درک عمیق از نیازها و تجربیات مشتریان به شناسایی مشکلات و فرصتها کمک میکند.
در مراحل اولیه، انجام کارهایی که ممکن است بهراحتی قابل گسترش نباشند، اشکالی ندارد، به شرطی که به اقتصاد شرکت آسیب نرساند. هدف اصلی این است که به مشتریان اولیه کمک کنید تا موفق شوند.

اندازهگیری تناسب محصول و بازار در افینیتی چطور انجام شد؟
تیم افینیتی در حین تعامل با مشتریان اولیه، معیارهای موفقیت را بر اساس نیازهای خاص هر مشتری تعریف کردند. این معیارها شامل استفاده از محصول و حجم دادههای ورودی خودکار بودند. همچنین، آنها احساسات کیفی مشتریان را به معیارهای قابل اندازهگیری تبدیل کردند، مانند پرسش درباره میزان حل مشکل یا ناامیدی در صورت عدم دسترسی به محصول. بهطور کلی، درک و اندازهگیری موفقیت محصول از طریق تعامل نزدیک با مشتریان اهمیت دارد.
فرآیند ارزیابی و اندازهگیری موفقیت محصول توسط تیم افینیتی به این صورت بود که آنها بهطور هفتگی با مشتریان، ارزیابی شخصیسازیشده انجام میدادند و بازخورد جمعآوری میکردند تا بفهمند آیا راهحلها مناسب هستند یا خیر. هدف آنها افزایش استفاده روزانه از محصول بهمنظور تبدیل شدن به یک CRM جدید بود. نویسنده به ابزار تحلیلی Amplitude اشاره میکند و آن را برای پیگیری معیارها و درک بهتر از نیازهای مشتریان توصیه میکند. ارزیابی مستمر و استفاده از ابزارهای تحلیلی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
چگونگی اندازهگیری تناسب محصول و بازار
باید این تناسب را بهطور صریح و عمدی اندازهگیری کرد، زیرا نحوه اندازهگیری و تعیین اهداف میتواند تفاوت زیادی در درک واقعی تناسب محصول و بازار ایجاد کند. ژو توضیح میدهد که هیچ اندازهگیری واحدی برای همه کسبوکارها وجود ندارد و بهترین روشها بسته به نوع محصول متفاوت هستند. بهعنوان مثال، برای نرمافزارهایی مانند افینیتی، اندازهگیری استفاده روزانه ممکن است منطقی باشد، اما برای بازارهای دیگر این ممکن است مناسب نباشد.
پیشنهاد او این است که ابتدا باید تصور کنید یک کاربر یا مشتری موفق چه ویژگیهایی دارد و سپس بر اساس آن، معیارهایی برای اندازهگیری تعیین کنید. او همچنین هشدار میدهد که استارتاپها معمولاً با تعیین اهداف بسیار پایین، خود را فریب میدهند و فکر میکنند که تناسب محصول و بازار را یافتهاند. او تأکید میکند که تعیین اهداف بلندپروازانه و واقعی در این زمینه بسیار مهم است.
تیم اولیه افینیتی بهطور غیرمعمولی احساس راحتی بیشتری در ارائه محصول بهصورت رایگان داشتند و بر روی جمعآوری بازخورد مشتریان تمرکز کردند. آنها مطمئن نبودند که چه زمانی باید از مشتریان هزینه بگیرند تا اینکه یکی از مشتریان اولیه به آنها گفت که به محصولشان وابسته شدهاند و اگر قیمت آن افزایش یابد، در وضعیت دشواری قرار خواهند گرفت. این بازخورد به تیم نشان داد که آنها به تناسب محصول و بازار رسیدهاند و زمان آن است که کسبوکار را مقیاسگذاری کنند. از آن نقطه به بعد، آنها به سرعت به اولین میلیون دلار درآمد سالانه و اولین ۱۰۰ مشتری پرداختکننده دست یافتند.
تناسب محصول و بازار تنها اولین مرحله در مسیر ساخت یک استارتاپ است و نباید آن را پایان کار دانست. او توضیح میدهد که این فقط یکی از فرضیههایی است که باید در ابتدای کار بررسی شوند. نویسنده این فرآیند را به مرحله آموزشی یک بازی ویدیویی تشبیه میکند؛ اگر نتوانید این مرحله را پشت سر بگذارید، نمیتوانید به مراحل بعدی بروید. او به خوانندگان توصیه میکند که بر روی نکات مهم تمرکز کنند و از حواشی و سر و صداهای اضافی دوری کنند.
۵ نکته در مورد تناسب محصول و بازار
- اهمیت تناسب محصول و بازار: به خاطر داشته باشید که در مراحل اولیه، بسیاری از مسائل دیگر در مقایسه با تناسب محصول و بازار کماهمیتتر هستند. این نکته ممکن است برخلاف شهود شما باشد، اما باید به آن توجه کنید.
- فرضیه اولیه: تصور کنید که تناسب محصول و بازار اولین فرضیهای است که باید آن را اثبات کنید. مانند هر فرضیه دیگری، این نیز ممکن است درست یا نادرست باشد. بهعنوان بنیانگذار، هدف شما جستجوی حقیقت و کاهش اشتباهات در طول زمان است.
- تمرکز بر بازار و مشکل: ابتدا بر روی بازار و مشکلی که میخواهید حل کنید، تمرکز کنید و نه بر روی راهحل یا محصول خود. این رویکرد به شما کمک میکند تا نیازهای واقعی مشتریان را بهتر درک کنید.
- سرمایهگذاری در مشتریان اولیه: زمان و انرژی زیادی را صرف مشتریان اولیه خود کنید و حتی کارهایی انجام دهید که در ابتدا قابل گسترش نیستند. هدف شما باید این باشد که آنها را به موفقیت برسانید.
- اندازهگیری تناسب محصول و بازار: تناسب محصول و بازار را بهطور صریح و عمدی اندازهگیری کنید و اهداف بلندی تعیین کنید که نشاندهنده اثبات غیرقابل انکار باشد که محصول شما مورد نیاز مردم است. به خودتان اجازه ندهید که فریب بخورید.
منابع استفاده شده در نوشتار این محتوا
www.coruzant.com
www.golden.com
www.theorg.com
www.youtube.com