ورود محصول به بازار، چهارمین سخنرانی از سخنرانی‌های رویداد اسلاش

سنجش بازار، چهارمین سخنرانی از سری سخنرانی‌های رویداد اسلاش

فهرست مطالب

معرفی ساموئل مولر بنیانگذاران شرکت اسکندیت

ساموئل مولر یکی از بنیانگذاران شرکت اسکندیت است. Scandit AG که به طور معمول اسکندیت نامیده می‌شود، یک شرکت فناوری سوئیسی است که  کار آن جمع‌آوری داده‌های هوشمند است. فناوری این شرکت به دستگاه‌های هوشمند مجهز به دوربین امکان می‌دهد تا بارکد، شناسه و متن را اسکن کنند و با استفاده از واقعیت افزوده و تجزیه و تحلیل پیشرفته، عملکردهای بیشتری را انجام دهند.

این شرکت بیش از 550 کارمند دارد و از دفاتر مختلفی در زوریخ، بوستون، لندن، ورشو، تامپره، سنگاپور و توکیو فعالیت می‌کند. در سال 2022، این شرکت دور سرمایه‌گذاری سری D خود را با ارزشی معادل 1 میلیارد دلار آمریکا تکمیل کرد.

کسب‌وکار اصلی Scandit شامل ارائه فناوری ضبط اطلاعات هوشمند مبتنی بر بینایی کامپیوتری است که شامل اسکن بارکد، تشخیص متن و اشیاء برای بهینه‌سازی گردش کار سازمانی می‌شود. فناوری‌های آن در صنایع مختلفی مانند خرده‌فروشی، حمل و نقل، تدارکات و تولید برای مدیریت موجودی، انجام سفارشات و سایر عملیات استفاده می‌شود.

همچنین، فناوری‌های Scandit توسط سه شرکت از پنج شرکت برتر پیک جهانی و هشت تا از ده خواربارفروش برتر ایالات متحده به کار گرفته می‌شود. ساموئل مولر، به عنوان یکی از بنیانگذاران این شرکت، در مورد چگونگی ورود محصول به بازار سخنرانی کرد.

 

 

آغاز سخنرانی ساموئل مولر در مورد ورود محصول به بازار

مولر از اینکه می‌توانست تجربیات خود را در مورد ورود محصول به بازار با حضار به اشتراک بگذارد، خوشحال بود. او اشاره می‌کند که 14 سال پیش در چنین روزی کسب‌وکار خود او تاسیس شده است و این لحظه برای او یادآور خوبی است تا به سال‌های اولیه و تجربیاتشان در حرکت از آزمایشگاه و پیدا کردن راهی برای ورود به بازار و فروش محصول فکر کند.

او همچنین اشاره‌کرد که قصد دارد درباره‌ی چگونگی بهره‌برداری از محیط دانشگاهی در سال‌های اولیه و استفاده از اکوسیستم آن زمان صحبت کند. او تأکید کرد که این اکوسیستم 14 سال پیش به اندازه‌ی امروز توسعه نیافته بود و به‌ویژه در سوئیس که کسب‌وکار را تأسیس کرده‌اند، شرایط متفاوتی وجود داشت. او همچنین به برخی جنبه‌های دقیق انتقال فناوری اشاره کرد که برای شرکت‌هایی با تمرکز عمیق بر فناوری بسیار مهم است. علاوه بر این، مولر نظرات و تفکراتی درباره‌ی اهمیت هم‌راستایی بنیان‌گذاران در طول زمان، نه تنها در ابتدای کار، بلکه در ادامه‌ی مسیر کسب‌وکار ارائه‌داد. او با نمایش ویدئویی کوتاه در مورد کاری که در اسکندیت انجام می‌شود، سخنرانی خود را آغاز کرد.

آغاز سخنرانی ساموئل مولر در مورد ورود محصول به بازار

معرفی اسکندیت و نحوه ورود آن به عنوان یک محصول به بازار

مولر در ادامه توضیح داد که آنچه اسکندید انجام می‌دهد، توانمندسازی کارگران خط مقدم، مصرف‌کنندگان و کسب‌وکارهای مرتبط با این سازمان‌ها است. آن‌ها به ارائه راه‌حل‌های هوشمند جمع‌آوری داده‌ها می‌پردازند که شامل الگوریتم‌ها و مدل‌های مبتنی بر یادگیری ماشین و بینایی کامپیوتری است. این فناوری به شناسایی هویت اشیاء، بارکدها و قیمت‌ها کمک می‌کند و تعامل با کالاهای فیزیکی در محیط‌های خرده‌فروشی و لجستیکی را ممکن می‌سازد.

وی به تأسیس اسکندید در 14 سال پیش، در سال 2009، به عنوان یک شرکت فرعی از دانشگاه ETH زوریخ اشاره کرد. هم‌بنیان‌گذاران او، کریستوف و کریستین، پیش از این در پروژه‌های تحقیقاتی در زمینه محاسبات همه‌جا و اینترنت اشیاء فعالیت کرده بودند. آن‌ها اکنون همچنان در کسب‌وکار فعال هستند و بخشی از تیم رهبری را تشکیل می‌دهند.

او همچنین به موفقیت‌های امروز اسکندید اشاره کرد که توانسته به بیش از 2000 مشتری در سطح جهانی خدمت کند و تیمی متشکل از بیش از 400 فرد با استعداد در هفت دفتر جهانی داشته باشد. با این حال، او یادآور می‌شود که همیشه این‌گونه نبوده و در 10 دقیقه آینده قصد دارد تجربه‌های خود را از تبدیل چشم‌انداز به واقعیت به اشتراک بگذارد.

 

او هم‌چنین به آغاز کارشان در ETH زوریخ اشاره کرد، جایی که آزمایشگاه محاسبات همه‌جا، محل شروع ایده‌های آن‌ها بود. آن‌ها در آن زمان روی پروژه‌ای تحقیقاتی کار می‌کردند که هدفش استفاده از تلفن‌های همراه برای تسهیل تعاملات با اشیاء فیزیکی بود.

در ادامه توضیح داد که برای دستیابی به هدفشان، چندین راه مختلف وجود داشت. یکی از ایده‌ها این بود که مردم تراشه‌های RFID را بر روی اشیاء فیزیکی، مانند محصولات مصرفی در فروشگاه‌ها یا اسباب‌بازی‌ها در اتاق بچه‌ها قرار دهند. سپس کاربران می‌توانستند با تلفن خود به این اشیاء تماس بگیرند و با آن‌ها تعامل کنند؛ به‌عنوان مثال، اسباب‌بازی‌ها می‌توانستند شروع به صحبت کنند.

ایده دیگر استفاده از نشانگرهای بصری بود. با استفاده از دوربین تلفن، کاربران می‌توانستند این نشانگرها را شناسایی کرده و گفت‌وگو را آغاز کنند. در آن زمان، نوکیا تنها چند سال قبل از آن یک تلفن دوربین‌دار را راه‌اندازی کرده بود و آیفون هنوز معرفی نشده بود. این زمینه و زمان، نقطه شروع کار آن‌ها بود.

سوال بزرگی که به سرعت مطرح شد این بود که چرا به جای استفاده از نشانگرهای بصری، از بارکدهایی که به‌طور طبیعی بر روی محصولات وجود دارند، استفاده نکنیم؟ این سوال باعث شد تا یک پروژه تحقیقاتی جدید آغاز شود که به بررسی ساخت الگوریتم‌های اختصاصی می‌پرداخت تا به تلفن کمک کند بارکدهای معمولی را بخواند.

سپس، اولین الگوریتم‌ها توسعه یافتند که می‌توانستند بارکدهای یک‌بعدی موجود بر روی محصولات را با دوربین یک مگاپیکسلی بدون فوکوس خودکار بخوانند و این کار را به‌طور نسبتاً قابل اعتمادی انجام دهند.

معرفی اسکندیت و نحوه ورود آن به عنوان یک محصول به بازار

تولید محصول و نحوه ورود محصول به بازار

مولر در ادامه توضیح داد که تیم به کار خود ادامه داده و به بررسی کاربردهای مختلف فناوری پرداخت. آن‌ها به دنبال راه‌هایی بودند که به کاربران اجازه می‌داد با نگه‌داشتن تلفن در برابر یک محصول، قیمت آن را با قیمت‌های دیگر مقایسه کنند و اطلاعات مربوط به پایداری و آلرژن‌های موجود در محصول را دریافت کنند. این زمان، نقطه شروع کار آن‌ها بود.

با این حال، وقتی که تیم شروع به آزمایش فناوری در میدان کرد، متوجه شدند که در آن روزها فناوری به خوبی کار نمی‌کرد. آن‌ها تنها قادر بودند چند هزار کد را با الگوریتم‌های اولیه شناسایی کنند و گاهی نتایج نادرستی تولید می‌شد که ارزش چندانی نداشت.

با ادامه کار بر روی قابلیت‌های محصول، تیم به فکر این افتاد که چگونه فناوری را به بازار بیاورد. آن‌ها مدل‌های تجاری و مسیرهای مختلفی را بررسی کردند. یکی از این مسیرها، مجوز دادن فناوری به فروشندگان گوشی هوشمند به‌طور مستقیم بود و مسیر دیگر، مجوز دادن فناوری به توسعه‌دهندگان اپلیکیشن بود تا بتوانند قابلیت اسکن را به اپلیکیشن‌های خود اضافه کنند.

مولر همچنین به ایده راه‌اندازی اپلیکیشن‌های خودشان اشاره کرد که با فناوری بهتر از دیگران متمایز شوند. در نهایت، پس از تفکر بسیار، آن‌ها تصمیم گرفتند که با اسکن دقیق، اطلاعات عالی محصول و راهی جالب برای ارتباط اجتماعی با این محصولات، یک اپلیکیشن مقایسه قیمت و خرید موبایل راه‌اندازی کنند.

در پاییز 2010، آن‌ها اپلیکیشن خرید موبایل اسکندید را در کنفرانس TCH Crunch Disrupt در سان‌فرانسیسکو راه‌اندازی کردند. این اپلیکیشن بر روی محصولات الکترونیکی متمرکز بود و با اسکن دقیق و ادغام با فیسبوک و توییتر (اکنون X) ارائه شد. این راه‌اندازی موفقیت‌آمیز بود و کاربران شروع به دانلود و استفاده از آن کردند.

اگرچه توسعه‌ی نمایی و شگفت‌انگیزی مشاهده نشد، اما بسیاری از توسعه‌دهندگان با آن‌ها تماس گرفتند و خواستار استفاده از فناوری‌شان در اپلیکیشن‌های خود شدند. به همین دلیل، آن‌ها به سرعت به این ایده برگشتند و شروع به ساخت یک پلتفرم مجوزدهی کردند که به توسعه‌دهندگان این امکان را می‌داد که آزمایش کنند و در نهایت کیت‌های توسعه نرم‌افزار و کتابخانه‌های اسکن بارکد آن‌ها را خریداری کنند. از آنجا، آن‌ها در کنفرانس بعدی Disrupt در بهار 2011 یک پیشنهاد مجوزدهی آنلاین مناسب راه‌اندازی کردند.

تولید محصول و نحوه ورود محصول به بازار

موفقیت اولیه و توسعه محصول

مولر اینگونه ادامه داد که با موفقیت اولیه و درخواست‌هایی که از کسب‌وکارهای مجوزدهی به سمت آن‌ها آمد، تیم به فکر این افتاد که چگونه باید به جلو برود و بر روی چه چیزی تمرکز کند. با توجه به وجود موارد استفاده و کاربردهای بالقوه فراوان برای اسکن بارکد، آن‌ها متوجه شدند که نمی‌توانند همزمان بر روی همه چیز تمرکز کنند و نیاز به شناسایی حوزه‌هایی در بازار دارند که بتوانند بر روی آن‌ها تمرکز کنند.

برای این منظور، آن‌ها شروع به بررسی بخش‌های اصلی بازار و موارد کلیدی استفاده در آن‌ها کردند و سه سوال کلیدی از خود پرسیدند:

  1. چند مشتری نهایی و چند کاربر نهایی در آن مشتریان وجود دارد؟
  2. ارزش این مورد استفاده در رابطه با اسکن چیست؟
  3. قابلیت‌ها، عملکرد اسکن و استحکام الگوریتم‌های خود را چگونه ارزیابی کنیم؟

این سوالات به آن‌ها کمک کرد تا بهترین تطابق‌ها را پیدا کنند و موارد استفاده‌ای را شناسایی کنند که بزرگ و ارزشمند بودند و نیاز واقعی مشتریان را برآورده می‌کردند. نتیجه این فرآیند، رویکرد بازاریابی فعال‌تر برای اپلیکیشن‌های خرید مصرف‌کننده بود. آن‌ها توانستند با یک محصول متمایز به خرده‌فروشان خدمت کنند و به فروش همان قابلیت‌ها به این خرده‌فروشان پرداختند. این اقدام در پاسخ به درخواست‌های متعدد برای ساخت اپلیکیشن‌های خرید موبایل صورت گرفت و به آن‌ها اجازه داد تا به اکوسیستم خرده‌فروشی موفقیت‌آمیز وارد شوند و به بررسی موارد استفاده سخت‌تر و با ارزش‌تر برای اسکن و جمع‌آوری داده‌ها بپردازند.

موفقیت اولیه و توسعه محصول ورود به بازار

سفر از آزمایشگاه و ورود محصول به بازار

مولر به این نکته اشاره کرد که این مسیر به‌طور سیستماتیک در طول 10 سال آینده ادامه یافت و آن‌ها به تقسیم‌بندی بازار، جستجوی ارزش و توسعه پیشنهادات محصول خود پایبند بودند.

از نظر محصول، اسکندیت از یک شرکت متمرکز بر اسکن بارکد به یک شرکت با پرتفوی چند محصولی و تمرکز وسیع‌تر تبدیل شده است. این پرتفوی شامل فناوری‌هایی مانند اسکن بارکد، جمع‌آوری شناسایی، تشخیص چهره و جمع‌آوری برچسب هوشمند است که خرده‌فروشان و شرکت‌های لجستیکی می‌توانند برای بهبود فرآیندهای خود از آن‌ها استفاده کنند.

علاوه بر این، آن‌ها از تمرکز بر روی یک دستگاه خاص، یعنی گوشی‌های هوشمند به مجموعه‌ای از دستگاه‌های هوشمند مجهز به دوربین منتقل شدند.

در زمینه ورود به بازار، مولر اشاره کرد که وقتی آن‌ها از حرکت مستقل اولیه در اقتصاد اپلیکیشن موبایل به سمت توسعه‌دهندگان اپلیکیشن‌های مستقل مصرف‌کننده و سپس به خرده‌فروشان منتقل شدند، شروع به ورود به بازار مجوزدهی نرم‌افزارهای سازمانی کردند. در این مرحله، آن‌ها به سرعت متوجه شدند که نه تنها مشکلات تجاری و جریان کار در این بخش پیچیده‌تر است، بلکه ارزش بیشتری نیز می‌توان در این زمینه ایجاد و به دست آورد. بنابراین، آن‌ها تصمیم گرفتند بر روی حرکت به سمت بخش بازار سازمانی تمرکز کنند و در عین حال رویکرد ورود به بازار خود را تغییر دهند. به جای تمرکز درون‌گرا بر بازاریابی محتوایی، آن‌ها به یک رویکرد برون‌گرا و مبتنی بر حساب روی آوردند و در نهایت، برای حمایت از این انتقال و سفر، البته نیاز داشتند که سازمان را بسازند تا بتوانند رشد کرده و توسعه محصول را پشتیبانی کنند.

سفر از آزمایشگاه  و ورود محصول به بازار

چه چیزی به تیم اسکندیت برای ورود محصول به بازار کمک کرد؟

ساموئل مولر در ادامه به چهار حوزه‌ای اشاره کرد که در سال‌های اولیه تأسیس اسکندید به آن‌ها کمک کرده و بهره‌برداری از محیط دانشگاهی را تسهیل کرده است. این حوزه‌ها به آن‌ها کمک کرده تا به‌طور هوشمندانه‌تری وارد بازار شوند و همچنین از نظر هزینه و تأمین مالی، منابع بیشتری بدست آورند.

    • بهره‌برداری از محیط دانشگاهی
      نخست، او توضیح داد که چگونه آن‌ها از محیط دانشگاهی بهره‌برداری کردند. در سال‌های اولیه، هر دو هم‌بنیان‌گذار، کریستین و کریستوف، هنوز در حال انجام برخی پروژه‌های تحقیقاتی بودند. آن‌ها تصمیم گرفتند که این پروژه‌ها را ادامه دهند. این کار به آن‌ها کمک کرد تا به منابع اقتصادی دسترسی پیدا کنند، مانند فضا، تجهیزات و استعدادهای مهندسی. آن‌ها با ارائه پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد و کارهای دکتری به اساتید، از این اکوسیستم بهره‌مند شدند.
    • استفاده از پروژه‌های مشترک تحقیق و توسعه
      با حفظ روابط نزدیک با اساتید، آن‌ها توانستند از پروژه‌های مشترک تحقیق و توسعه استفاده کنند. این پروژه‌ها نه تنها به آن‌ها در حل مشکلات فناوری پیچیده‌تر در حوزه بینایی کامپیوتری کمک کرد، بلکه تأمین مالی‌های نیمه‌وقت نیز برای آن‌ها فراهم کرد که می‌توانستند از آن بهره‌برداری کنند.
    • امکان دسترسی انحصاری به برنامه‌ها و شبکه‌ها
      دسترسی به محیط دانشگاهی به آنها امکاناتی را داد که فقط برای شرکت‌های وابسته به مؤسسات دانشگاهی قابل دسترسی بود. به‌عنوان مثال، آن‌ها توانستند از کمپ‌های ورود به بازار مخصوص آمریکای شمالی بهره‌برداری کنند و همچنین به مشاوره خاص و رقابت در مسابقات کارآفرینی با جوایز نقدی قابل توجه دسترسی پیدا کنند. خوشبختانه، آن‌ها موفق شدند در این مسابقات پیروز شوند و به این ترتیب به تأمین مالی غیر رقیق دسترسی پیدا کردند. به این معنا که نیازی به جمع‌آوری تامین مالی اولیه‌ای نداشتند که می‌توانست منجر به رقیق شدن پایه سهام‌داران شود.

 

ساموئل مولر توضیح داد که آن‌ها توانستند به‌طور متقابل از محیط دانشگاهی بهره‌برداری کنند. او به اهمیت این زمینه برای شناسایی و دسترسی به استعدادها اشاره کرد. از سال‌های اولیه، آن‌ها توانستند استعدادهای کلیدی مهندسی را شناسایی کنند و با ارائه کارهای جذاب کارشناسی ارشد و پروژه‌های تحقیقاتی، بهترین استعدادها را آزمایش کرده و برخی از آن‌ها را به تیم خود اضافه کنند. به‌طور غیرمنتظره، اولین استخدام تمام‌وقت آن‌ها یک مهندس از دانشگاه ETH بود که به تیم پیوست و به‌عنوان اولین عضو تمام‌وقت در این زمینه مشغول به کار شد. این استخدام به آن‌ها این امکان را داد که در جریان تحقیقات مربوطه قرار بگیرند و همچنین یک جریان ثابت از استعدادهای کلیدی که با تحقیقات مرتبط بودند، حفظ کنند. آن‌ها در طول سال‌ها، ده‌ها مهندس از مؤسسات دانشگاهی و مرتبط استخدام کرده‌اند. در محیطی که استعدادها کمیاب هستند و رقابت وجود دارد، این موضوع برای آن‌ها ارزش زیادی داشته است.

 

اهمیت مالکیت معنوی محصول در زمان ورود محصول به بازار

نکته بعدی در مورد انتقال مالکیت معنوی (IP) است. برای هر استارتاپ یا مقیاس‌دهنده‌ای که بر فناوری عمیق متمرکز است، بسیار مهم است که بتواند مالکیت معنوی خود را محافظت کند. این نه تنها شامل توسعه مالکیت معنوی می‌شود، بلکه نیاز به استراتژیی برای مراقبت از آن نیز دارد.

در مورد مولر و تیمش، چالش اصلی این بود که برخی از مالکیت معنوی که ایجاد کرده بودند، در یک زمینه دانشگاهی توسعه یافته بود. بنابراین، لازم بود راه درستی برای مذاکره پیدا کرده تا بتوانند از این مالکیت معنوی برای اهداف تجاری بهره‌برداری کنند.

روش آنها برای انجام این کار، مذاکره درباره توافقات برای سناریوهای مختلف ورود به بازار بود. آنها قبلاً درباره سناریوی مجوز دهی به فروشندگان گوشی هوشمند و مجوزدهی به توسعه‌دهندگان صحبت کرده بودند. در نهایت، انواع مختلفی از مدل‌های مجوزدهی را برای همه این سناریوها مذاکره کردند که در زمانی که بالاخره فهمیدند چگونه واقعاً به بازار بروند، بسیار مفید واقع شد. آنها به یاد داشتند که در زمان خروج از دانشگاه، درک کاملی از این موضوع نداشتند و بنابراین حفظ گزینه‌های مجوزدهی برایشان ضروری بود.

در ادامه مسیر، زمانی که از چندین دور تأمین مالی عبور کردند و شروع به بررسی خریدها کردند، اهمیت کنترل کامل بر مالکیت معنوی و داشتن گزینه‌هایی برای انجام این کار بیشتر شد. این نکته بسیار مهمی است که در زمان خروج از یک زمینه دانشگاهی ممکن است به‌وضوح مشهود نباشد و ممکن است مشخص نباشد که چرا آن گزینه‌ها می‌توانند مفید باشند. اما قطعاً اگر این سناریوها در آینده پیش بیاید، کار را بسیار آسان‌تر می‌کند.

همراستایی بنیانگذاران و تاثیر آن بر ورود محصول به بازار

  1. هم‌راستایی بنیانگذاران

این البته خاص زمینه دانشگاهی نیست، . به‌وضوح، مانند هر تیم بنیان‌گذاری، حفظ یک دیدگاه هم‌راستا در طول زمان ضروری است و نه فقط در ابتدای کار. در ابتدای کار، همه هیجان‌زده هستند و با آن دیدگاه مشترک شروع می‌کنند، در غیر این صورت تصمیم نمی‌گرفتید که شرکتی تأسیس کنید. اما به‌وضوح با گذشت زمان، مهم است که به آن دیدگاه برگردید، درباره آن بحث کنید، آن را مرور کنید و مطمئن شوید که همه هم‌راستا باقی می‌مانند.

2.  باید ترکیب مکملی از بنیان‌گذاران وجود داشته باشد

به‌وضوح، وقتی به تصویر پشت سر آنها نگاه می‌شود، این سه نفر به نظر نمی‌رسند که جمعیتی بسیار متنوع باشند. با این حال، این واقعیت که این سه فرد علایق، مهارت‌ها و خواسته‌های بسیار متمایزی دارند، به آنها کمک کرد تا نقش‌های مربوطه را به‌خوبی تعریف کنند. آنها توانستند با شناسایی این تفاوت‌ها، اطمینان حاصل کنند که دامنه نقش‌های هر فرد با نیازهای کسب‌وکار که با گذشت زمان تغییر می‌کند، همخوانی دارد.

3.  هم‌راستایی زمان‌بندی خروج کامل تیم از دانشگاه یا شروع فعالیت‌های تجاری

بسیاری از استارتاپ‌ها به خاطر همین موضوع شکست می‌خورند. معمولاً سه یا چهار نفر دور هم جمع می‌شوند و خیلی هیجان‌زده هستند که یک شرکت راه‌اندازی کنند، اما بعد از یک سال متوجه می‌شوند که یکی یا دو نفر هرگز به‌طور کامل وارد کار نمی‌شوند، زیرا مشغول کارهای پاره‌وقت دیگری هستند. در مورد آنها، تصمیم آگاهانه‌ای گرفتند که برای مدتی به کارهای تحقیقاتی پاره‌وقت در دانشگاه خود ادامه دهند. اما به همان اندازه مهم بود که در زمان مناسب تصمیم بگیرند که این کار را متوقف کنند و از وابستگی‌های اولیه خود آزاد شوند، زیرا تعادل بین ارزشی که دریافت می‌کردند و هزینه فرصت از دست رفته دیگر احساس درستی نمی‌داده‌است.

همراستایی بنیانگذاران و تاثیر آن بر ورود محصول به بازار
بنابراین، مولر بر این نکته تأکید می‌کند که حفظ یک رابطه خوب و مستمر در تیم بنیان‌گذاران بسیار مهم است. وقتی که مانند او و تیمش در یک رابطه بنیان‌گذاری به مدت 14 سال فعالیت می‌کنید، این رابطه به نوعی شبیه به ازدواج می‌شود. این مدت زمان فرصتی برای یادگیری و شناخت عمیق یکدیگر فراهم می‌کند و در این مسیر، با مسائلی روبرو می‌شوید که هرگز تصور نمی‌کردید.

او معتقد است که سرمایه‌گذاری در این روابط و صرف زمان با یکدیگر خارج از برنامه‌های کاری، حتی اگر فقط برای رفتن به قهوه به‌طور منظم باشد، بسیار ارزشمند است. این کار به ویژه در حل مسائل فرهنگی ظریف کمک می‌کند و احساس نزدیکی بیشتری می‌دهد. بنابراین، این نوع ارتباطات را به شدت توصیه می‌کند.

راه‌اندازی یک شرکت وابسته به دانشگاه، خوب یا بد؟

سوالی که در نهایت مطرح می‌شود این است که آیا راه‌اندازی یک شرکت وابسته به دانشگاه ایده خوبی است و آیا می‌تواند موفق باشد؟ مولر با اشاره به یک بررسی آماری، می‌گوید که برایشان کار کرده است. اما در عین حال، بسیاری دیگر همزمان با آنها شروع کردند و به موفقیت نرسیدند، بنابراین به نقش کلیدی زمان و شانس در این مسیر اشاره می‌کند و تأکید دارد که همه سعی می‌کنند بهترین عملکرد را داشته باشند.

به‌طور خلاصه، آنچه برای آنها موفقیت‌آمیز بود، شامل استفاده از منابع موجود در محیط دانشگاهی، شناسایی استعدادهای کلیدی مهندسی در مراحل اولیه، و همچنین مدیریت صحیح انتقال مالکیت معنوی و حفظ روابط بنیان‌گذاران در مراحل اولیه بود.

منابع استفاده شده در انتشار مقاله

www.scandit.com

www.youtube.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *