معرفی یک مدیر و کار آفرین: توماس آرتمن
او یک مهندس، مدیر و کارآفرین است. بیشتر سالهای حرفهای خود را صرف ایجاد و نظارت بر تولید برنامهها، سایتها، کمپینها و بازیهای فوقالعاده کرده است. او تیمهای فناوری را در شرکتهای کوچک و بزرگ رهبری کرده و چند استارتاپ خود را نیز راهاندازی کرده است.
او همیشه تمایل زیادی به تسلط بر فناوریهای جدید داشته است، نه تنها برای افزایش کارایی، بلکه در نهایت برای ایجاد تجربههای کاربری، رابطها و خدمات بهتر، علاقهاش به رابطهای بصری، جذاب و آسان برای استفاده، تقریباً بیست سال او را در این صنعت هدایت کرده است. این چیزی است که او به آن علاقهمند است.
به گفته خودش او یک فرد چندجانبه است، اما بیشتر زمانش را صرف استفاده از زبانهای برنامهنویسی میکند. وقتی کدنویسی نمیکند، تیمها را رهبری میکند، مهارتهای فناوری را پرورش میدهد، معماری پلتفرمهای فناوری، طراحی برنامه و طراحی رابط کاربری را انجام میدهد یا به مقیاسپذیری فکر میکند.
آغاز سخنرانی و تعریف مفهوم MVP
آرتمن در آغاز صحبتهایش به نکتهای مهم اشاره میکند: مفهوم MVP (حداقل محصول قابل قبول) فقط به یک چیز محدود نمیشود. او توضیح میدهد که شاید در سال ۲۰۱۱، MVP به یک شکل خاص تعریف میشد، اما امروز باید آن را به عنوان یک سفر یا فرآیند در نظر گرفت. او شخصاً واژه “سفر” را بیشتر میپسندد و برای توضیح این موضوع، مثالی از روند توسعه یک ایده تا راهاندازی عمومی و رسیدن به تناسب محصول و بازار ارائه میدهد.
او سپس به معرفی ابزار “لینر” (Linear) پرداخت که یک روش برای ساخت نرمافزار است. او و دو مؤسس دیگرش، جو و کری، این ابزار را چهار سال پیش تأسیس کردند و در دنیای استارتاپها موفقیتهای زیادی کسب کردهاند. به عنوان نمونه، ۵۰ درصد از شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) در آخرین دور تأمین مالی از این ابزار استفاده میکنند که نشانهای از موفقیت آن است.
در ادامه صحبتهایش او به این موضوع اشاره کرد که ایده اصلی این است که اگر شما یک ایده دارید و نمیدانید آیا در بازار موفق خواهد بود یا نه، باید خیلی سریع چیزی بسازید تا آن ایده را تأیید کنید. او تأکید میکند که این میتواند یک نمونه اولیه بسیار سریع یا حتی یک محصول ساده باشد که به کاربران ارائه میشود. همچنین میتواند شامل یک بروشور برای توصیف ایده یا یک تعهد از سوی کسی باشد که مایل است محصول شما را خریداری کند. ممکن است حتی شما در حال فروش اسلایدهای ارائه باشید.
در نهایت، آرتمن تأکید کرد که مفهوم MVP در سال ۲۰۱۱ تعریف شد و با توجه به تحولات دنیای اینترنت، این مفهوم اکنون نیاز به بازنگری دارد. او به ارائهای که اریک رایز (Eric Ries) در آن MVP را معرفی کرده اشاره کرد و گفت که دیگر نمیتوان به آن شکل نگاه کرد. او از حضار خواست که در نظر داشته باشند که چرا باید MVP را به عنوان یک سفر در نظر بگیرند و نه فقط یک هک سریع رشد برای تأیید ایدهشان.
تجربیات آرتمن در مورد MVP(حداقل محصول قابل قبول)
توماس آرتمن، یکی از بنیانگذاران و CTO در لینر، در سخنانش به تجربیات خود اشاره کرد و توضیح داد که قبلاً در اوبر Uber کار کرده و به مقیاسپذیری مهندسی موبایل پرداخته است. او هشدار داد به علت اینکه ممکن است سوگیری وجود داشته باشد، زیرا آنها خوش شانس بوده و موفق شدهاند. او تأکید میکند که نظراتش حقیقت مطلق نیست و باید با دقت بررسی شود و همچنین با افرادی که موفق نشدهاند صحبت کرد. او به این نکته اشاره میکند که آنها یکی از ۱۰ تیمی هستند که توانستهاند به کار خود ادامه دهند و به همین دلیل باید به گفتههایش با احتیاط گوش داد و با دیگران صحبت کرد تا بفهمند از یک MVP چه میخواهند.
آرتمن در سخنرانی خود بر لزوم بازنگری مفهوم MVP (محصول حداقلی قابلاستفاده) که توسط اریک رایز (Eric Ries) در سال ۲۰۱۱ معرفی شد، تأکید کرد. او بیان کرد که با توجه به تحولات دنیای اینترنت، MVP باید به عنوان یک سفر در نظر گرفته شود و نه تنها یک روش سریع برای تأیید ایدهها، در گذشته، MVP به تیمها کمک میکرد تا حداکثر یادگیری معتبر درباره مشتریان را جمعآوری کنند و مشخص کنند که آیا بازاری برای ایدهشان وجود دارد یا خیر!
مثالهایی از تجارب موفق MVP
توماس به مثالهایی از ایر بیانبی و سیمرید اشاره میکند. ایر بی ان بی در سال ۲۰۰۹ شروع به کار کرد، دو سال بعد از معرفی مفهوم MVP. آنها میخواستند بفهمند آیا مردم راحت هستند که شب را در خانه یک غریبه بگذرانند یا نه! این موضوع در آن زمان مشخص نبود. بنابراین، آنها یک MVP بسیار سریع در یک کنفرانس در سانفرانسیسکو ساختند و سعی کردند مردم را دعوت کنند تا در خانهشان روی تشک بادی بخوابند. در نهایت، سه نفر پیدا شدند که برای خوابیدن در خانهشان پول پرداخت کردند و این به نوعی تأییدیهای برای ایدهشان بود.
او همچنین به سیمرید اشاره میکند که بعداً به لیفت تبدیل شد. ایده این بود که اگر مردم به محل کار رفت و آمد میکنند، چرا به سادگی با هم سفر نکنند و اجازه ندهند که چند غریبه با آنها به مقصد یکسان بروند؟ این ایده نیز به راحتی در دسترس نبود و هیچکس قبلاً آن را امتحان نکرده بود، بنابراین مشخص نبود که آیا مردم راحت هستند که به یک ماشین غریبه سوار شوند یا خیر!
MVP و نقش آن در عملکرد و چرخه شرکتهای تازه تاسیس
او در ادامه صحبتهایش به بررسی شرکتهایی پرداخت که در ۸ سال گذشته تأسیس شدهاند، مانند زوم، اسلک، تیکتاک، اسنو فلیک، رابینهود و گتیر. او اشاره کرد که این شرکتها ایدههای نوآورانهای نیستند. در واقع، آنها محصولات و خدمات عالی هستند، اما به معنای واقعی کلمه ایدههای جدیدی ارائه نمیدهند. این شرکتها چیزی را از قبل برداشتند و آن را بهبود بخشیدند. بنابراین، برای این شرکتها، مفهوم MVP فقط به معنای فهمیدن وجود بازار برای یک ایده جدید نیست؛ بلکه آنها در تلاش بودند تا چیزهای دیگری را درک کنند.
آرتمن به مسیر معمول استارتاپها اشاره کرد. او توضیح داد که شما با یک ایده شروع میکنید، یک MVP میسازید و ممکن است بر روی آن تکرار کنید. در یک نقطه، شما متوجه میشوید که نشانههایی از تناسب محصول و بازار وجود دارد و ایدهتان ممکن است واقعاً موفق شود. این معمولاً زمانی است که شما شروع به جذب سرمایه میکنید، زیرا کشش قابلنمایشی دارید و حالا زمان مناسبی است که با سرمایهگذاران صحبت کنید و پول جذب کنید. از آنجا به بعد، همه چیز به استفاده از آن پول برای بهبود محصول و پیشرفت بستگی دارد.
در ادامه او بیان کرد که بین این مراحل یک خط وجود دارد: “شما از ایده به وسیله MVP میروید و تکرار میکنید و در نهایت به نقطهای میرسید که با پیشرفت راحت هستید، چه جذب سرمایه باشد و چه راهاندازی عمومی. در این مرحله، حداقل شما ایدهای از اینکه محصول شما میتواند در بازار جا بگیرد، دارید.”
تعریفی جدید برای MVP
آرتمن در ادامه سخنرانی خود توضیح داد که اریک رایز MVP خود را دارد و او میخواهد یک اصطلاح جدید به نام “وعده بازار مالی” یا FMP را معرفی کند. این مفهوم به این معناست که FMP سعی میکند ایده شما را از طریق نمونهسازی و ساخت محصول به جایی برساند که فکر میکنید وعده بازار بنیادی را پیدا کردهاید؛ جایی که شما معتقدید شرکتتان میتواند در بازار موفق شود و کاربرانی دارید، حتی اگر فقط کاربران پرداختکننده نباشند، اما حداقل کاربرانی که فکر میکنید میتوانند به رشد شرکت شما کمک کنند.
او در ادامه صحبتهایش به سفر خود و تیمش از ایده تا نشانهای از تناسب محصول و بازار پرداخت. ایده اولیه آنها نیاز به مدیریت پروژه نرمافزار مدرن بود. برای درک این نیاز، با کاربران مختلفی گفتگو کردند و متوجه شدند که همه آنها از ابزارهای مدیریت پروژه موجود راضی نیستند و بازخورد سختگیرانهای دارند. این موضوع برای تیم عجیب بود و این سوالات برایشان پیشآمد: “چرا مردم از ابزارهای روزمره خود خوششان نمیآید؟” و “چرا هیچکس چیزی بهتر نساخته است؟”
آرتمن اذعان کرد که او و تیمش شش ماه را صرف بحث درباره ایده مدیریت پروژه کرد، اما در نهایت متوجه شدند که مأموریت واقعیشان ساخت یک ابزار مدیریت پروژه نیست، بلکه کمک به شرکتها برای ساخت نرمافزار بهتر است. این مأموریت به آنها هدف مشخصی داد که میتوانند برای ۱۰ سال آینده به آن بپردازند. او تأکید کرد که برای دستیابی به این مأموریت، باید بزرگ فکر کرد و قبل از شروع به ساخت MVP، هدف نهایی استارتآپ را مشخص کنند. هدف آنها این است که لینر به استانداردی در ساخت هر نوع محصول نرمافزاری تبدیل شود، که یک چشمانداز بلندمدت و بزرگ است.
ادامه سفر استارتاپی با MVP مناسب
آرتمن به نحوه استفاده از MVP (محصول حداقلی قابلاستفاده) در ادامه سفر استارتاپی پرداخت. او اولین قدم را بررسی اهمیت ایده دانست و گفت که باید بفهمیم آیا مردم همان احساس را دارند، آیا میتوانیم چیزی مدرن بسازیم و آیا تمایل به استفاده از آن وجود دارد. همچنین تاکید کرد که تیمش یک چشمانداز بزرگ از مدیریت پروژه دارد و نیازی به ساخت مجموعهای کامل از ابزارها و قابلیتها برای تایید ایده نیست.
وی یکی از درکهای کلیدی خود را زمانی که کار بر روی پروژه خود را آغاز کردند، به اشتراک میگذارد: کلید ساخت یک MVP موفق، محدود کردن دامنه آن به اندازه ممکن است. او اشاره میکند که بسیاری از استارتاپها در حال رقابت با یکدیگر هستند و ایده آنها احتمالاً نوآورانه نیست. اگر کسی ایدهای نوآورانه دارد، تبریک میگوید، زیرا او در حال تعریف یک دسته جدید است. اما برای بقیه، باید محصولی بسازند که با محصولات دیگر در صنعت رقابت کند.
او توضیح داد که تیم آنها تصمیم گرفت با تمرکز بر یک بخش هدف بسیار باریک شروع کند و به سمت ساخت شرکتی برود که در آینده استاندارد ساخت نرمافزار خواهد بود. آنها به استارتاپهای کوچک، مانند تیمهای پنج مهندسی یا یک طراح، هدفگذاری کردند و به این نتیجه رسیدند که نیازی به ساخت یک ابزار مدیریت پروژه نیست. به جای آن، تصمیم گرفتند با ردیابی مسائل شروع کنند که نیازهای اصلی شرکتها را برآورده میکند. این ایده، اولین MVP آنها بود.
داستان MVP اولیه تیم لینر
آرتمن در ادامه به تجربه خود در ساخت محصول اشاره کرد و توضیح داد که آنها هرگز محصول خود را MVP نمینامیدند و آن را به سادگی “محصول” میخواندند. آنها تصمیم گرفتند یک برنامه سریع و مدرن با قابلیتهای چندنفره بسازند و به محدود کردن دامنه و نمونهسازی پرداختند. پس از دریافت بازخورد منفی از یکی از دوستان درباره ویژگیهای کلیدی محصول، او دچار تردید شد و این لحظه را “لحظه MVP” خود نامید. اما با نشان دادن محصول به افراد تصادفی، متوجه شد که آنها از محصول راضی هستند.
پس از این مرحله، آنها تصمیم به اعلام محصول گرفتند تا یک لیست انتظار ایجاد کنند و تایید اولیه ایدهشان را دریافت کنند. این اعلامیه به نوعی MVP نیز محسوب میشد، زیرا واکنشها را بررسی کردند. با جذب کاربران اولیه، آنها آماده شدند تا دسترسی اولیه را باز کنند و از لیست انتظار برای یافتن بازار بنیادی استفاده کنند.
او به تجربهاش در ساخت محصول اشاره کرد و توضیح داد که آنها یک ردیاب مسائل پایهای ساده ساخته بودند و توانسته بودند ۱۰,۰۰۰ کاربر در لیست انتظار جذب کنند. او این لیست انتظار را به عنوان سوختی برای بهبود محصول و راهاندازی عمومی آن توصیف کرد. هدف آنها این بود که لیست انتظار را با یک محصول بهبود یافته مبادله کنند.
برای این منظور، آنها هنگام ثبتنام کاربران در لیست انتظار، سؤالات خاصی درباره اندازه شرکت، نقش فرد و ابزارهای فعلی آنها پرسیدند. سخنران تأکید کرد که باید کاربرانی را انتخاب کنند که احتمالاً برای مدت طولانی از محصول استفاده کنند و نیاز به ویژگیهای خاصی مانند سرعت و قابلیت چند نفره داشته باشند.
پس از انتخاب کاربران خاص از لیست انتظار، آنها جلساتی با این افراد برگزار کردند و به نحوه استفاده آنها از محصول توجه کردند. این تعامل به آنها کمک کرد تا نیازهای کاربران را بهتر درک کنند. زمانی که دیگر درخواست یا نظری از کاربران نشنیدند، این نشانهای برای آنها بود که زمان گسترش دامنه هدف و دعوت از کاربران بیشتری از لیست انتظار فرا رسیده است.
چالشهای ادامه مسیر و بهبود MVP
توماس آرتمن به تجربیات خود در دعوت از شرکتهای بزرگتر برای استفاده از محصول اشاره کرد و توضیح داد که پس از این دعوتها، متوجه شدند که این شرکتها بهسرعت از سیستم خارج میشوند. برای درک دلایل این موضوع، آنها با این شرکتها گفتگو کردند که این مکالمات به آنها ایدههایی درباره نیازهای این شرکتها داد و کمک کرد تا در صورت تمایل به ورود به بازارهای بزرگتر، اطلاعات مفیدی کسب کنند.
او ادامه داد که تیمش به تکرار و بهبود محصولات ادامه داد و سعی کردند محصولی بسازند که کاربران فعلی از آن راضی باشند. زمانی که دیگر نظری از کاربران دریافت نکردند، تصمیم گرفتند کاربران جدیدی را از لیست انتظار دعوت کنند. در طول یک سال، آنها لیست انتظار خود را با یک محصول بهبود یافتهتر مبادله کردند و به تدریج تعداد کاربران را کاهش دادند تا به نیمه کل لیست انتظار برسند. در این مرحله، آنها به اندازه کافی مطمئن بودند که محصولشان وعده بازار بنیادی دارد و آماده بودند آن را به عموم ارائه دهند.
وی تاکید کرد که لیست انتظار، بهویژه در جذب کاربران، یکی از مهمترین ابزارهاست. او اشاره کرد که بهترین راه برای ایجاد یک لیست انتظار بزرگ، داشتن یک دنبالکننده اجتماعی قوی قبل از شروع کار است. تیم او خوششانس بود که یکی از اعضای تیم، کی، حدود ۱۵,۰۰۰ کاربر در شبکه اجتماعی X داشت و این به آنها کمک کرد تا پیام خود را منتشر کرده و مردم را به ثبتنام در لیست انتظار ترغیب کنند.
آرتمن همچنین به تجربیات خود در اوبر اشاره کرد و گفت که میتوانست از آن زمان برای جذب دنبالکننده استفاده کند. او به دیگران توصیه کرد که اگر در شرکتهای بزرگ یا کوچکتری که پروژههای جالبی دارند کار میکنند، باید از این فرصت استفاده کنند تا دنبالکنندهای بهدست آورند. این کار بهطور چشمگیری به آنها کمک خواهد کرد تا یک لیست انتظار بزرگ داشته باشند.
او همچنین به همکاریاش با فردی که قبلاً دنبالکننده زیادی داشت اشاره کرد و گفت که این همکاری به جذب ۱۰,۰۰۰ کاربر و ایجاد حضور قوی در رسانههای اجتماعی کمک کرد. سخنران تأکید کرد که باید بهطور صادقانه درباره آنچه میسازند صحبت کنند و از روز اول، هر زمان که کسی از آنها میپرسید که چه کار میکنند، درباره پروژهشان توضیح میدادند و حتی اگر کسی علاقهمند بود، کدهای خود را به آنها نشان میدادند. او همچنین پیشنهاد کرد که میتوانند از سرمایهگذاران فرشته برای کمک به ساختن لیست انتظار اولیه استفاده کنند.
چه زمانی محصول آماده خروج از MVP است؟
توماس آرتمن به این نکته پرداخت که چگونه میتوان فهمید که محصول آماده خروج از مرحله MVP (محصول حداقلی قابل قبول) است؟ زمانی که ایده را گرفته و محصول اولیه را با استفاده از لیست انتظار ساخته و بهبود دادهاید، باید با کاربران خود صحبت کنید. این گفتگوها به آنها کمک میکند تا بفهمند آیا برای راهاندازی عمومی محصول آمادهاند یا نه. توصیه او این بود که با کاربران در پلتفرمهایی مانند اسلک گفتگو داشته باشید و مکالمات یکبهیک انجام دهید تا بفهمید چقدر از استفاده از محصول راضی هستند.
سپس او به روشهای ارزیابی تناسب محصول با بازار اشاره کرد. یکی از این روشها طراحی یک پرسشنامه برای کاربران است. او به نمونهای از «سوپر هیومن» اشاره میکند که چهار سال پیش بسیار محبوب شد. در این پرسشنامه میتوانید از کاربران بپرسید که چقدر ناراحت خواهند شد اگر دیگر نتوانند از محصول شما استفاده کنند. این سوال به شما کمک میکند تا بفهمید آیا واقعاً محصولی ساختهاید که مردم به آن نیاز دارند یا نه.
آرتمن و تیمش برای مدتی این روش را امتحان کردند و به عنوان بخشی از فرآیند پشتیبانی، یک پرسشنامه سریع به کاربران ارائه میدادند. اگر کاربری مشکلی با محصول داشت، از او میپرسیدند که چقدر ناراحت خواهد شد اگر دیگر نتواند از محصول استفاده کند. هرچند ممکن است این پاسخها کمی جانبدارانه باشد، اما حداقل نشاندهنده یک روند مثبت است.
نکته دیگری که آرتمن به آن اشاره کرد این بود که میتوانید از کاربران بخواهید که برای استفاده از محصول هزینه پرداخت کنند. او این روش را بهترین راه برای فهمیدن آماده بودن محصول میداند. اگر کاربران حاضر به پرداخت باشند، این نشان میدهد که از محصول راضی هستند. اما قبل از اینکه آنها را مجبور به پرداخت کنید، به آنها بگویید که اگر بخواهند میتوانند پرداخت کنند، اما نیازی به این کار نیست.
تیم آرتمن یک طرح به نام «دوستان لینیر» راهاندازی کردند که کاربران میتوانستند آن را در بخش تنظیمات پیدا کنند و گزینههای جدید اشتراک را ببینند. در این طرح، هزینه اشتراک ۱۰ دلار در ماه برای هر کاربر تعیین شده بود و از کاربران قدردانی میشد. جالب اینجاست که کاربران بدون اینکه واقعاً از این طرح سودی ببرند، برای آن ثبتنام کردند. این تجربه به آنها اعتماد به نفس داد که واقعاً آمادهاند محصول را بهطور عمومی راهاندازی کنند.
آرتمن تأکید کرد که باید بفهمید چه چیزی یک پایه خوب برای ساخت محصول شماست تا به هدف خود برسید.
نکته طلایی در مورد MVP
آرتمن در ادامه به نکتهای مهم درباره MVP (محصول حداقلی قابل قبول) اشاره کرد که معمولاً نادیده گرفته میشود: کیفیت. او تأکید کرد که وقتی درباره MVPها صحبت میکنید، باید به این نکته توجه کنید که شما با رقبای دیگری در بازار مواجه هستید و ایده شما احتمالاً نوآورانه نیست. بنابراین، برای موفقیت، به یک محصول با کیفیت بسیار بالا نیاز دارید. اگر در بازاری هستید که ایدهتان نوآورانه نیست، ممکن است حتی ندانید که آیا مخاطب هدفی وجود دارد یا خیر و در این صورت کیفیت محصول اهمیت کمتری پیدا میکند. اما بیشتر افراد معمولاً در چنین موقعیتی قرار دارند.
او در ادامه توضیح داد که وقتی MVP شما به خوبی عمل کرد و در حال ورود به مرحله کسبوکار هستید، احتمالاً آماده تأمین مالی خواهید بود یا حتی ممکن است زودتر از این مرحله برای تأمین مالی آماده باشید و بخواهید تیم خود را گسترش دهید.
او سپس نکات کلیدی برای ساخت MVP را جمعبندی کرد. اولین و مهمترین نکته این است که مخاطب هدف خود را شناسایی کنید و آن را تا حد ممکن محدود کنید. اگر بتوانید چند کاربر را پیدا کنید که احتمالاً به محصول شما علاقهمند هستند، این یک نقطه شروع خوب است. اما باید این گروه را تا حد ممکن کوچک کنید تا بتوانید تمرکز بیشتری بر روی نیازهای آنها داشته باشید.
پس از شناسایی مخاطب هدف، باید عملکرد محصول را مشخص کنید و به چشمانداز بلندمدت خود توجه داشته باشید. شما باید بدانید که به کجا میخواهید برسید و نیاز دارید که محصول شما چه ویژگیهایی داشته باشد تا در آینده به اهداف شما کمک کند. این فرآیند به شما کمک میکند تا محصولی بسازید که نه تنها در حال حاضر کارایی دارد، بلکه در آینده نیز ارزشمند خواهد بود.
نکاتی که در مورد MVP باید در نظر بگیرید
به نظر آرتمن، MVP حداقل تلاشی است که برای ساخت یک محصول رقابتی و قابل قبول برای یک مخاطب هدف خاص نیاز دارید.
- مخاطب خود را محدود کنید: باید بفهمید برای چه کسی در حال ساخت محصول هستید و این گروه را تا حد ممکن کوچک کنید. این کار به شما کمک میکند تا تمرکز بیشتری بر روی نیازهای خاص آن مخاطب داشته باشید.
- چیزی رقابتی بسازید: شما در حال رقابت با سایر شرکتها هستید، مگر اینکه محصول شما واقعاً نوآورانه باشد. بنابراین، باید چیزی عالی بسازید که حس خوبی داشته باشد و از کیفیت بالایی برخوردار باشد تا مردم آن را دوست داشته باشند.
- لیست انتظار شما مهم است: لیست انتظار شما به معنای واقعی کلمه سوختی است که شما را از ایدهتان به تأمین مالی یا وعده بنیادین بازار میبرد. باید از آن به خوبی استفاده کنید و مطمئن شوید که لیست بزرگی دارید، زیرا شما آن را مبادله خواهید کرد. بدترین حالت این است که لیست انتظار شما تمام شود و هیچکس در آن نباشد، زیرا در این صورت با یک مشکل واقعی مواجه خواهید شد و نمیدانید چگونه آن را حل کنید.
- به نظرات دوستان اعتماد نکنید: نباید به دوستان خود اعتماد کنید وقتی به شما میگویند که محصول شما بد است.
منابع