رینا اونور شیریناغلو مدیرعامل و یکی از بنیانگذاراران Spike Games، متولد استانبول ترکیه است. وی به دلیل موفقیت در دریافت 55 میلیون دلار سرمایه، در یک دور سرمایهگذاری خطرپذیر Griffin Gaming Partners شهرت پیدا کردهاست.
شیریناغلو صحبت خود را با معرفی خود به عنوان مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران Spike Games شروع کرد. او حدود به مدت 14 سال از زندگی خود را در صنعت بازی گذراندهاست و اولین شرکت خود را با نام Peak در سن 24 سالگی راهاندازی کرد. شرکت Spike Games در حدود سه سال پیش تاسیس شدهاست. موضوع صحبت او “مدیریت روابط با همبنیانگذاران” بود.
در ابتدا او از شروع شکلگیری شرکت Peak صحبت کرد. آنها در ابتدای کار شش نفر بودند که در طی شش ماه تنها دو نفر از این تیم باقی ماندند: شیریناغلو و سدار. برای این دو نفر تصمیمگیری در مورد چگونگی ادامه راه بسیار سخت بود.
شیریناغلو، کار و روابط همبنیانگذاران را به مثابه یک سفر طولانی میداند. او آن را مانند ازدواج و حتی سختتر از آن میداند. چرا که همبنیانگذاران قرار است در شکستها و موفقیتها با یکدیگر شریک باشند؛ آنچه باید خاطر نشان کرد این است که شکستها به مراتب بیشتر از موفقیتهاست. مهم است فردی که به عنوان همبنیانگذار انتخاب میکنید، ظرفیت تاثیرگذاری قابل توجهی بر کسبوکار شما داشتهباشد.
بعضی از افراد ممکن است بگویند که بنیانگذاران تک نفره زیادی وجود دارند که توانستهاند به تنهایی بر مشکلات و چالشها غلبه کرده و کسبوکار خود را به موفقیت برسانند. افرادی مانند استیو جابز، ایلان ماسک و سم آلتمن. باید گفت که رسانهها یا دنیای خارجی بر روی این بنیانگذاران تکنفره و کاریزماتیک که به نظر میرسد هیچ سیستم حمایتی ندارند، تمرکز میکنند.
بسیاری از شرکتها با بنیانگذاران تنها ساخته میشوند، اما تعداد بیشتری از آنها با تیمهای بنیانگذاری تاسیس میشوند. امروزه 75 درصد از یونیکورنها بیش از یک همبنیانگذار دارند. همچنین تیمهای دو بنیانگذار یا بیشتر، 15 تا 20 درصد شانس بیشتری برای جذب سرمایه در یک دوره 90 روزه از شروع دارند. همه اینها حقایقی است که بر اهمیت داشتن همبنیانگذاران مناسب و رابطه خوب با آنها دلالت دارد.
حال این پرسش مطرح میشود که چرا داشتن یک تیم همبنیانگذاری قوی اهمیت دارد؟ سه دلیل برای این اهمیت وجود دارد:
تقسیم کار و تسخیر وظایف: نکته اول این است که تقسیم کار و تسخیر وظایف میتواند به افزایش مقدار و کیفیت کار در یک استارتاپ کمک کند. وقتی یک همبنیانگذار بر روی یک حوزه خاص مانند فناوری، فروش یا بازاریابی تمرکز میکند و دیگران نیز به همین شکل متعهد هستند، میتوانند در مدت زمان کمتری کارهای بیشتری انجام دهند. این تقسیم کار به افراد این امکان را میدهد که در زمینههای خاص تخصص بیشتری پیدا کنند و در نتیجه کیفیت کار بهبود یابد.
2. تجربیات مشابه: علاوه بر این، وجود یک سیستم حمایتی برای کارآفرینان بسیار حیاتی است. این سفر میتواند دشوار و عاطفی باشد، و داشتن افرادی که تجربیات مشابهی دارند و میتوانند در زمانهای سخت حمایت کنند، بسیار ارزشمند است. این سیستم حمایتی کمک میکند تا افراد در مواقع نیاز یکدیگر را یاری کنند.
3. شکلگیری فرهنگ سازمانی: در نهایت، این فرآیند به شکلگیری فرهنگ سازمانی کمک میکند. فرهنگ در یک استارتاپ به مجموعهای از ارزشهای مشترک و روشهای انجام کار اشاره دارد که باید به قدری در تیم نهادینه شود که حتی در غیاب رهبران، اعضا به آن اصول پایبند بمانند و بر اساس آن عمل کنند.
در گذشته، فرهنگ سازمانی بیشتر به افراد مربوط میشد، اما امروزه همبنیانگذاران نقش کلیدی در شکلگیری آن دارند. قبل از استخدام هر فردی، همبنیانگذاران هستند که مسئولیتهای اولیه را بر عهده میگیرند و فرهنگ را ایجاد میکنند. این موضوع تأثیر زیادی بر توانایی جذب و حفظ استعدادها دارد. برای مثال، در شرکت اسپایک، زمانی که برخی از همبنیانگذاران زودتر از تیم خارج شدند، اعضای باقیمانده با چالش استخدام افرادی با مهارتهای مختلف مواجه شدند.
برای جذب استعدادها، باید آنها را به مأموریتی که شرکت دنبال میکند، متقاعد کرد. در مراحل اولیه، نمیتوان تنها با پرداخت حقوق بالا افراد را جذب کرد؛ بلکه باید آنها را به ایمان به مأموریت و ارزشهای تیم ترغیب کرد. این افراد باید به همکاران خود احترام بگذارند و واقعاً آنها را دوست داشته باشند.
داشتن یک تیم همبنیانگذاری قوی به تسهیل استخدامها و شکلدهی به مسیر استارتاپ کمک میکند. همچنین، تقسیم مسئولیتها بین همبنیانگذاران، بار سنگین کار را کاهش میدهد و از نظر جسمی، ذهنی و روانی فشار کمتری به هر فرد وارد میکند. در اسپایک، این باور وجود دارد که حتی اگر تنها پنج نفر از تیم باقی بمانند، میتوانند پروژهها را ادامه دهند، زیرا هر یک از اعضا تخصصهای متفاوتی دارند. این امر به اعضای تیم اعتماد به نفس میدهد و استرس را کاهش میدهد، زیرا همبنیانگذاران میدانند که کارها در غیاب یکدیگر ادامه خواهد یافت.
علاوه بر مسائلی که قبلاً مطرح شد، وجود یک تیم همبنیانگذار قوی به عنوان یک نشانگر اولیه موفقیت در نظر گرفته میشود. در مراحل اولیه یک استارتاپ، زمانی که در تلاش برای جمعآوری سرمایه اولیه هستید و چیز زیادی برای ارائه به سرمایهگذاران خطرپذیر یا حتی در فرآیند استخدام ندارید، اهمیت این موضوع بیشتر نمایان میشود. در این مرحله، محصول شما معمولاً در حال توسعه است و ممکن است تنها یک پروتوتایپ ناقص باشد و دادههای کافی برای نمایش یا سابقهای برای ارائه نداشته باشید.
در این شرایط، داستان و سابقه تیم همبنیانگذاران و تواناییهای اجرایی آنها به عنوان مهمترین عامل در جذب سرمایه و تامین مالی مورد نیاز برای رشد و اداره کسبوکار شناخته میشود. این موضوع میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت آینده استارتاپ داشته باشد.
چگونه فرآیند انتخاب را شروع کنیم؟
از نظر شیریناغلو این با دروننگری شروع میشود، که این همان چیزی است که در شرکت اسپایک انجام دادند. قبل از اینکه سوالات بسیار مهمی از افرادی که قرار است دست در دست هم پیش بروید بپرسید، باید از خودتان برخی سوالات سخت بپرسید و ممکن است از پاسخهایی که میشنوید خوشتان نیاید.
چه چیزی برایتان مهم است؟
در بلندمدت، بنیانگذاران باید به این سؤال پاسخ دهند که چه چیزی برای آنها مهم است. بسیاری از بنیانگذاران در رویدادها یا مصاحبهها درباره تأثیر و اشتیاق صحبت میکنند و این موارد را به عنوان مهمترین عوامل در نظر میگیرند. اما واقعیت این است که انگیزهها و اولویتهای افراد متفاوت است. برای برخی، فرصتهای مالی اهمیت دارد؛ برای دیگران، تأثیرگذاری یا خلق یک محصول بزرگتر از چیزی که قبلاً وجود داشته، در اولویت است.
این تنوع در انگیزهها به رقابت مربوط میشود و هر بنیانگذار باید از خود بپرسد که چرا در این مسیر قدم گذاشته است. آنها باید به این سؤال پاسخ دهند که چه اهدافی را دنبال میکنند و انگیزه واقعیشان برای راهاندازی کسبوکار چیست. این امر شامل درک نحوه دستیابی به این اهداف نیز میشود. آیا آنها میخواهند به سرعت رشد کنند و در مدت زمان کوتاهی به جمعآوری ۱۰۰ میلیون دلار بپردازند، یا ترجیح میدهند به آرامی و به طور عمدی پیش بروند و بر سرعت خود تمرکز کنند؟ آیا آنها آمادهاند که به صورت ۲۴ ساعته کار کنند و خود را تحت فشار قرار دهند، یا اینکه خانوادهای دارند که باید به آنها رسیدگی کنند و به دنبال تعادل بین کار و زندگی هستند؟ آیا تمایل دارند از یک دفتر کار کنند یا به شیوهای توزیعشده کار کنند؟
بنابراین، از بالاترین سطح اهداف تا جزئیات ریز، بنیانگذاران باید به خوبی درک کنند که چه میخواهند و چگونه میخواهند به این اهداف دست یابند. همچنین، پس از شناسایی انگیزهها و مشوقهای خود، باید به این فکر کنند که چه کسی میتواند به آنها در رسیدن به این اهداف کمک کند. آنها باید نقاط قوت خود را شناسایی کنند و ببینند چگونه میتوانند از دیگران کمک بگیرند. در صورت شناسایی کمبودهایی در مهارتها یا منابع خود، باید بررسی کنند که آیا میتوانند این کمبودها را با همکاری افرادی که قرار است با آنها کار کنند، جبران کنند.
شناخت شخصیت همبنیانگذاران
یکی از جنبههای کلیدی در موفقیت یک استارتاپ است. در این زمینه، چند نکته مهم وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. یکی از این نکات، وجود تاریخچه مشترک بین همبنیانگذاران است. برای مثال، در شرکت اسپایک، چهار نفر از پنج همبنیانگذار اعضای سابق Peak Games بودند و این آشنایی و همکاری طولانیمدت به آنها کمک کرد تا در جمعآوری سرمایه ۵۵ میلیون دلاری موفق شوند، حتی قبل از اینکه مشکلات اقتصادی جهانی آغاز شود. این موفقیت عمدتاً به خاطر اعتماد و شناخت عمیق آنها از یکدیگر بود.
همبنیانگذاران باید به خوبی یکدیگر را بشناسند. این شناخت تنها به مهارتهای حرفهای محدود نمیشود، بلکه شامل درک شخصیت و خصوصیات فردی نیز میشود. برای مثال، یکی از همبنیانگذاران اسپایک، CPO، اولین مدیر محصولی بود که در Peak استخدام شده بود و سالها با هم کار کرده بودند. این رابطه نزدیک به آنها کمک کرد تا در شرایط مختلف، از جمله موفقیتها و شکستها، یادگیریهای ارزشمندی کسب کنند.
علاوه بر تاریخچه مشترک، بررسی نحوه تعامل همبنیانگذاران در شرایط مختلف نیز بسیار مهم است. بنیانگذاران باید بدانند که همکارانشان در زمانهای خوب و بد چگونه رفتار میکنند. آنها باید توانایی کنار آمدن با استرس و مشکلات را داشته باشند و بتوانند در صورت بروز اختلاف نظر، به توافق برسند و به جلو پیش بروند. اگر این تواناییها وجود نداشته باشد، ممکن است در آینده با مشکلات جدی مواجه شوند.
در نهایت، کیفیت رابطه بین همبنیانگذاران میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت یا شکست استارتاپ داشته باشد. اگر بنیانگذاران نتوانند با یکدیگر کنار بیایند و مشکلات را حل کنند، احتمالاً رابطهشان دچار تنش خواهد شد و ممکن است به جدایی بینجامد. بنابراین، شناخت شخصیت و خصوصیات همبنیانگذاران و توانایی کار کردن با یکدیگر در شرایط مختلف، از جمله عوامل حیاتی برای موفقیت یک تیم استارتاپی به شمار میرود.
انگیزه همبنیانگذاران
انگیزه همبنیانگذاران یکی از جنبههای حیاتی در موفقیت یک استارتاپ است. اگر یک همبنیانگذار به خاطر پول و دیگری به خاطر تأثیرگذاری وارد این حوزه شده باشد، ممکن است در تحقق اهداف و انتظارات خود با مشکلاتی مواجه شوند. این اختلاف در انگیزهها میتواند منجر به اصطکاک و تقسیم در تصمیمگیریها و استراتژیهای اتخاذ شده شود. بنابراین، ضروری است که بنیانگذاران از همان ابتدا در مورد اهداف و انتظارات خود صادق باشند تا از بروز مشکلات در آینده جلوگیری کنند.
بسیاری از بنیانگذاران انتظار دارند که همکارانشان به همان اندازه به کسبوکار و سبک زندگی متعهد باشند و به آن عشق بورزند. اما با گذشت زمان، سطوح تعهد، چه از نظر جسمی و چه از نظر عاطفی، ممکن است تغییر کند. یکی از بنیانگذاران قبلی به وضوح بیان کرده بود که این شرکت برای او مانند فرزندش است، اما این دیدگاه برای همه یکسان نیست. به عنوان مثال، بنیانگذار فعلی که دارای خانواده است، دیگر نمیتواند اینگونه فکر کند و به دنبال تعادل بیشتری در زندگیاش است.
این تغییرات در انگیزه و تعهد باید به صورت شفاف بین همبنیانگذاران مطرح شود. به عنوان مثال، اگر یکی از همبنیانگذاران تمایل دارد که هفت روز هفته را در دفتر کار کند، در حالی که دیگری به دنبال تعادل بین کار و زندگی است، این تفاوت در انتظارات میتواند منجر به مشکلاتی شود. بنابراین، بنیانگذاران باید از ابتدا در مورد ترجیحات و احساسات خود صادق باشند و درک کنند که هر یک چه میخواهد.
علاوه بر این، ارزشهای مشترک و اهداف کلی نیز اهمیت دارند. هر شرکت فرهنگ و شیوههای کاری خاص خود را دارد. برخی از شرکتها حس برادری را القا میکنند، در حالی که برخی دیگر بسیار فرایند محور و رسمی هستند. بنیانگذاران باید مشخص کنند که ارزشهای آنها چیست و چگونه میخواهند با تیم خود رفتار کنند. آیا تمرکز بر محصول مهم است؟ آیا مشتریان در اولویت هستند؟ یا اینکه تیم و سرمایهگذاران اهمیت بیشتری دارند؟ بنابراین، این نوع گفتگوها باید قبل از شروع کار جدی انجام شود تا بنیانگذاران بتوانند به یک درک مشترک برسند و از بروز مشکلات در آینده جلوگیری کنند.
به چه مهارتهایی در یک همبنیانگذار باید توجه کرد؟
تخصص: تخصص در یک تیم همبنیانگذاری اهمیت بسیاری دارد، زیرا اگر اعضای تیم تجربه و سوابق لازم را داشته باشند، میتوانند در ورود به کار و انجام وظایف مورد انتظار کمک شایانی کنند. این افراد باید قادر باشند بار مسئولیتها را کاهش دهند و به بهبود عملکرد کلی تیم کمک کنند.
در مورد شیریناغلو، هدف او به عنوان همبنیانگذار و CEO همیشه این بوده که در اتاق، هوشمند ترین فرد نباشد. او از اینکه که در جمع، افرادی باهوشتر، با استعداد تر و با تجربهتر از خود را احساس رضایت و خرسندی میکند.آنها باید توانایی ایجاد تأثیر مثبت را داشته باشد و در زمینههای مختلف به تیم کمک کنند. بهطور کلی، هدف این است که به دنبال افرادی باشید که بتوانند در اجرای کارها به شما یاری رسانند و بار مسئولیتهای مختلف را از دوش شما بردارند.
این مسئولیتها میتواند شامل توسعه محصول، فروش، جمعآوری سرمایه، استخدام و تنظیم فرهنگ سازمانی باشد. اعضای تیم باید بتوانند بخشی از کار را از دوش شما بردارند و این موضوع به تقسیم مسئولیتها در تیم بستگی دارد. در نتیجه، وجود افراد با تخصصهای مختلف در تیم، نه تنها به بهبود کارایی کمک میکند، بلکه به ایجاد یک محیط کاری مثبت و مؤثر نیز منجر میشود.
مرزها: بسیار مهم است که درباره مرزها، وظایف هر فرد، انتظارات از آنها، میزان ابتکار عمل و آزادی در اجرا صحبت شود. این موضوع بهویژه در مراحل اولیه یک استارتاپ اهمیت دارد، زمانی که تیمها کوچک و منابع محدود هستند. در این شرایط، همبنیانگذاران معمولاً چندین نقش را بر عهده دارند و ممکن است خطوط مسئولیتها مبهم شود.
با رشد شرکت، این وضعیت باید تغییر کند. به عنوان یک CEO، اگر دائماً خود را در فرآیند تصمیمگیریهای جزئی CTO دخالت دهید، مشکلاتی در مدیریت فرآیندها و سرعت استخدام پیش خواهد آمد. شما فردی را استخدام کردهاید که تخصص دارد و میتواند تأثیر مثبتی بر شرکت بگذارد. اما اگر به او آزادی عمل ندهید و خطوط مسئولیت مبهم بماند، این موضوع میتواند باعث ایجاد تنش و مشکلاتی شود که به شما کمک نمیکند تا به بهترین شکل ممکن عمل کنید.
این موضوع به توانایی اجرای کارها برمیگردد. در یک شوخی رایج که از Peak آغاز شد و هنوز هم در Spike وجود دارد، گفته میشود که هرگز یک فرد سابق مککینزی را استخدام نکنید. این شوخی به این معناست که هرچند او از نظر فکری جذاب و ایدههای خوبی دارد، اما ممکن است در عمل کار کردن با او دشوار باشد.
این یک طرز فکر متفاوت است. در این نوع فرهنگ، افراد بیشتر به انجام کارها و اجرای پروژهها توجه دارند و اشتباهات را کمتر جدی میگیرند. آنها احساس نمیکنند که به خاطر پیامدهای احتمالی در آینده فلج شدهاند؛ بلکه به فردا یا هفته آینده اهمیت میدهند، زیرا این یک طرز فکر بقا است. بنابراین، توانایی اجرایی، صرفنظر از اینکه فرد چقدر باهوش یا موفق در دنیای شرکتی باشد، به افرادی نیاز دارد که واقعاً کارها را انجام دهند.
اعتماد: اگر افراد نتوانند در ارتباط با همکاران خود افکار و باورهای واقعیشان را بیان کنند و به راحتی اختلاف نظر داشته باشند و بحث و جدل کنند، آن رابطه کار نخواهد کرد. از همان ابتدا، اگر نتوانید این ارتباط را برقرار کنید، اولین مشکل یا اصطکاکی که با آن مواجه میشوید، ممکن است به زخمهایی تبدیل شود که تا مدتها ادامه خواهد داشت و در نهایت ممکن است به جدایی بینجامد.
واکنش به نوسانات در محیط کار بسیار مهم است. در شرکتهای بزرگ، مانند فنگها، افراد شگفتانگیزی وجود دارند که شغلهای عالی ایجاد کردهاند و در ساختارهای بزرگ با هزاران نفر برای تقسیم مسئولیت کار میکنند. در اینجا، فرآیندها معمولاً پیشبینیپذیرتر هستند و استراتژی از بالا تعیین میشود و آنها فقط به اجرای کامل آن میپردازند. اما در استارتاپها، وضوح کمتری وجود دارد و شرایط به سرعت تغییر میکند.
شیریناوغلو از تجربه همکاری خود با برادرش صحبت کرد و اینکه همسرش که خود، مدیرعامل شرکت دیگری است گفتگوهای آنها را میشنود. از نظر همسر او در یک کسبوکار خانوادگی قدیمی چنین اوجهای بلند و افتهای پایین بسیار اندک دیدهمیشود.
این نوع ناپایداری بخشی از ماهیت کار در استارتاپها است. برای ادامه کار در چنین شرایطی، افراد به انرژی فوقالعادهای نیاز دارند تا بتوانند با چالشها مقابله کنند. این افراد مانند دویدن در یک ماراتن عمل میکنند، گاهی به شدت بالا میروند و سپس دچار سوختگی عاطفی میشوند و احساس خستگی میکنند. در چنین لحظاتی، آنها باید یکدیگر را حمایت کنند و دوباره از نو شروع کنند. بنابراین، نحوه واکنش افراد به این نوسانات، چه از نظر ذهنی و چه جسمی، واقعاً اهمیت دارد.
حل تعارض: این مورد یکی از چالشهای اصلی در هر تیم همبنیانگذاری است. در طول مسیر، با درگیریها و بحثهای بزرگی مواجه خواهید شد که ممکن است به طور جدی بر کسبوکار شما تاثیر بگذارد. سوال این است که آیا شما به عنوان یک تیم همبنیانگذار از هم جدا خواهید شد زیرا نمیتوانید به توافق برسید یا نمیتوانید پیش بروید، یا اینکه آیا قادر خواهید بود این مشکلات را حل کنید؟ این موضوع یکی از ویژگیهای تمایز شرکتهای بزرگ از شرکتهای متوسط و کوچک است؛ توانایی شناخت و احترام به یکدیگر.
همه ما انسان هستیم و منیّت خود را داریم. همه ما در تلاشیم تا بهترین خود را ارائه دهیم و در مقطعی احساس قدردانی کنیم. بنابراین، مهم است که از فرصتها استفاده کنید و به یکدیگر احترام بگذارید. به یکدیگر یادآوری کنید که به خاطر هم هستید و به خاطر همکاری یکدیگر به موفقیتهایی دست یافتهاید.
نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که آنچه در روز اول نیاز دارید با آنچه در روزهای بعد نیاز خواهید داشت، متفاوت است. شرکتها در طول زمان رشد و تکامل مییابند و اگر نتوانید با این تغییرات همگام شوید، با مشکل مواجه خواهید شد. ممکن است شما به عنوان یک مهندس در یک تیم کوچک سهنفره بسیار خوب باشید، اما وقتی آن تیم به ۳۰۰ نفر یا بیشتر تبدیل میشود، چه اتفاقی میافتد؟ آیا شما توانایی دارید که افراد دیگر را توانمند کنید، حتی افرادی که ممکن است بهتر از شما باشند؟
حفظ استعدادها نیز یک چالش است. استخدام و جذب افراد یک چیز است، اما ایجاد محیطی که آنها تمایل داشته باشند در آنجا بمانند، موضوعی دیگر است. شما باید فضایی فراهم کنید که افراد در برابر سختیها و نوسانات انتخاب کنند که در آنجا باقی بمانند. این تنها با نوعی رهبری و همبنیانگذاری ممکن است که با کسبوکار رشد میکنند و همچنان الهامبخش و توانمندساز هستند.
آیا شما قادر به اجرا و کمک به دیگران برای اجرای کارها هستید یا در افکار و استراتژیهای خود گم شدهاید و نمیتوانید به نتیجه برسید؟ این موضوع بسیار مهم است، زیرا با بزرگتر شدن شرکت، سرعت کار کاهش مییابد. این برای همه اتفاق میافتد. فرآیندها در محل قرار میگیرند و همه چیز مرتب میشود، اما محصول به سرعتی که زمانی که فقط ۱۵ نفر بودید، ارسال نمیشود.
بنابراین، آیا میتوانید مرزها را فشار دهید و همچنان به ارسال محصولات ادامه دهید؟ آیا قادر هستید طوفانهای اجتنابناپذیر را تحمل کنید؟ مشکلات زیادی پیش خواهد آمد. آیا فقط تسلیم میشوید و میگویید تمام شد و دست از کار میکشید یا میتوانید دوباره بلند شوید و ادامه دهید؟
کجا همبنیاگذار خود را بیابیم؟
این سوال یکی از سوالات متداولی است که مطرح میشود. در این زمینه، مهم است که به کار کردن با افرادی که خوب میشناسید توجه کنید. این افراد میتوانند از پروژههای شرکتی که در آنها فعالیت کردهاید، از دپارتمانهای مختلف یا حتی از تجربیات مثبت شما در یک شرکت خاص باشند. ممکن است این افراد کسانی باشند که شما در پروژههای دانشگاهی با آنها همکاری کردهاید یا افرادی که در پروژههای متنباز یا پروژههای مدرسهای با آنها کار کردهاید.
برای پیدا کردن همبنیانگذار، میتوانید به دنبال افرادی با علایق مشترک باشید. به عنوان مثال، میتوانید در ملاقاتهای توسعهدهندگان شرکت کنید، به پروژههای متنباز کمک کنید، در هکاتونها شرکت کنید یا به کنفرانسهای سرمایهگذاران بروید. نکته کلیدی این است که به دنبال فردی باشید که تاثیر قابل توجهی بر شما بگذارد و بتوانید بعداً بگویید: “ای کاش میتوانستم دوباره با او کار کنم.”
برای ارزیابی این ارتباط، فهرستی از سوالات و نکات را در نظر بگیرید. آیا شما زمان ساختاریافتهای را با این افراد گذراندهاید؟ آیا بر روی پروژهای مشترک کار کردهاید؟ آیا زمان غیرساختاریافتهای را برای شناختن یکدیگر به عنوان انسانهای واقعی سپری کردهاید؟ آیا درگیریهایی داشتهاید و چطور آنها را حل کردهاید؟ آیا درباره نقشها و مسئولیتها صحبت کردهاید و انتظارات خود را از یکدیگر مشخص کردهاید؟ آیا مرزهای این مسئولیتها را شناسایی کردهاید؟
علاوه بر این، آیا درباره اهداف بلندمدت خود و آنچه شما را انگیزه میدهد، گفتگو کردهاید؟ ستاره شمالی شما چیست و چه چیزی میخواهید با این کسبوکار به دست آورید؟ آیا درباره ارزشها و دیدگاههای خود و چگونگی دستیابی به مأموریت و ستاره شمالیتان صحبت کردهاید؟ آیا سبکهای کاری و ترجیحات خود را بررسی کردهاید؟ آیا این ممکن است باعث ایجاد مشکل شود، بهویژه زمانی که یکی از شما به شدت کار میکند و دیگری به دنبال یک سبک زندگی متعادل است؟
همچنین، نحوه ارتباط شما با یکدیگر چگونه است؟ چگونه تعارضات را حل میکنید؟ آیا زمانهای مشخصی برای چک کردن با یکدیگر دارید، حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد؟ یا آیا فقط به محض بروز مشکل، شروع به صحبت میکنید؟ و وقتی صحبت میکنید، قوانین تعامل شما چیست؟
توصیه میشود که برای خود فهرستی از زمانهای مشخص برای چک کردن با یکدیگر تهیه کنید، چه مشکلی وجود داشته باشد و چه همه چیز به خوبی پیش برود. اطمینان حاصل کنید که این چکها به طور منظم انجام میشود و در مورد همبنیانگذاران خود دوباره صحبت کنید. این گفتگوها میتواند به شما کمک کند تا روابط خود را تقویت کنید.
منبع
Slush, 2023